شبهه: امامت بیان و تبلیغ نشده است
ایت الله خوئی در کتاب البیان فی تفسیر القران اعتراف جالبی دارند که کلا قضیه امامت در قرآن را از بین میبرد.
یقول الخوئی: فان امیر المومنین (علیه السلام) و زوجته الصدیقه الطاهر (علیهما السلام) و جماعه من اصحاب قد عارضو الشیخین فی امر الخلافه و احتجوا علیهما بما سمعوا منی النبی و لو کان فی القران شئ یمس زعامتهم لکان احق بالذکر فی مقام الاحتجاج بالاستشهاد علیه من جمیع المسلمین.
ایت الله خوئی اعتراف میکند که حضرت علی و یارانش در مورد خلافت سیدنا ابوبکر و عمر مخالفت کردند و به احادیث پیامبر اشاره کردند. اما به ایات قران اشاره نکردند. چون در قران ایاتی درباره خلافت نیامده بود . قطعا اگر در قران ایاتی در این باره امده بود که حضرت علی به ان استدلال میکرد.
البیان فی تفسیر القران للخوئی، ص217
این اعتراف ایت الله خوئی همان نظریه اهل سنت را تایید میکند که در رابطه با امامت مورد نظر شیعه در قران چیزی مطرح نشده است.
پاسخ به شبهه:
وهابیون سخن سید خوئی را با بی حیایی خیانت در ترجمه کرده است.
سید خوئی فرمودند مولا علی و همسرشان و اصحاب از خلافت خلفا اعراض کردند و احتجوا اصحاب در مقابل خلفا به روایات پیامبر احتجاج کردند. در باب خلاف مولا علی(ع) در حالی که در حالی که در قران ایاتی در باب اثبات زعامت مولا بوده است.
این بی دینان وهابی ولو «کان فی قران» را «ولم کان فی القران» معنا کردند ولو یعنی اگر چه ، گرچه، در حالی که و ... اما کلم ولم یعنی نیست مترادف لیس است.
بی دینان حیا کنید!
تعیین جانشین توسط پیامبر (ص) به هنگام نزول ایه 214 سوره شعرا.
یکی از تهمت های اهل سقیفه به ساحت مقدس پیامبر اکرم این است که میگویند آن حضرت هیچ خلیفه و جانشینی معین نکرد و امت را بدون سرپرست رها کرد .اما اگر نگاهی به کتب معتبر اهل سنت نگاهی کنیم به کذب بودن این مورد پی میبریم:
وقتی ایه «وَ أَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الْأَقْرَبِینَ» نازل شد، پیامبر مامور شدند که دعوت خود را علنی کنند.
طبری مینوسید:
حَدَّثَنَا ابْنُ حُمَیْدٍ ، قَالَ : حَدَّثَنَا سَلَمَةُ ، قَالَ : حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ ، عَنْ عَبْدِ الْغَفَّارِ بْنِ الْقَاسِمِ ، عَنِ الْمِنْهَالِ بْنِ عَمْرٍو ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ نَوْفَلِ بْنِ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبَّاسٍ ، عَنْ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ ، قَالَ : لَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الآیَةُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) : وَأَنْذِرْ عَشِیرَتَکَ الأَقْرَبِینَ. (سورة الشعراء آیة 214 )، دَعَانِی رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) ، فَقَالَ لِی : یَا عَلِیُّ ، إِنَّ اللَّهَ أَمَرَنِی أَنْ أُنْذِرَ عَشِیرَتِی الأَقْرَبِینَ ... ثُمَّ تَکَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ( صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) ، فَقَالَ : یَا بَنِی عَبْدِ الْمُطَّلِبِ ، إِنِّی ، وَاللَّهِ ، مَا أَعْلَمُ شَابًّا فِی الْعَرَبِ جَاءَ قَوْمَهُ بِأَفْضَلَ مِمَّا قَدْ جِئْتُکُمْ بِهِ ، إِنِّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِخَیْرِ الدُّنْیَا ، وَالآخِرَةِ ، وَقَدْ أَمَرَنِی اللَّهُ تَعَالَى أَنْ أَدْعُوَکُمْ إِلَیْهِ ، فَأَیُّکُمْ یُؤَازِرُنِی عَلَى هَذَا الأَمْرِ ، عَلَى أَنْ یَکُونَ أَخِی ، وَوَصِیِّی ، وَخَلِیفَتِی فِیکُمْ ؟ قَالَ : فَأَحْجَمَ الْقَوْمُ عَنْهَا جَمِیعًا ، وَقُلْتُ ، وَإِنِّی لأَحْدَثُهُمْ سِنًّا ، وَأَرْمَصُهُمْ عَیْنًا ، وَأَعْظَمُهُمْ بَطْنًا ، وَأَحْمَشُهُمْ سَاقًا : أَنَا یَا نَبِیَّ اللَّهِ ، أَکُونُ وَزِیرَکَ عَلَیْهِ . فَأَخَذَ بِرَقَبَتِی ، ثُمَّ قَالَ : إِنَّ هَذَا أَخِی ، وَوَصِیِّی ، وَخَلِیفَتِی فِیکُمْ ، فَاسْمَعُوا لَهُ ، وَأَطِیعُوا.
بعد از نزول ایه مذکور حضرت پیامبر اقوام خود راجمع کرده تا دعوت خود را علنی کند ...پس پیامبر فرمود چه کسی مرا در این امر یاری میکند تا برادر و وصی و خلیفه من باشد ؟حضرت علی فرمودند: من یا رسول الله. پیامبر فرمود علی برادر من وصی من خلیفه من است، از او اطاعت کنید .
مشخص شد که پیامبر پس از دعوت علنی سریعا موضوع جانشینی را مطرح میکند و پس از حمایت حضرت علی ایشان را خلیفه و جانشین خود در امر رسالت معرفی کردند. پس اینکه امر اسلام پس از رحلت رها شده باشد تهمت بزرگی به رسول خدا است.
بررسی روات:
نفر اول :
محمد بن حمید الرازی ،م248هـ.
محمد ناصرالبانی:محمد بن حمید الرازی و هو ثقة.
السلسلة الصحیحة، ج3، ص299، ح1225.
نفر دوم:
سلمة بن الْفَضْلِ الأبرش الأَنْصَارِیّ .
وَقَال مُحَمَّد بْن سعد : کان ثقة صدوقا،
یحیی بن معین: ثقه کیس.
ابوداوودسجستانی :ثقه.
الجرح والتعدیل: ج 4 الترجمة 739.
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال جلد : 11 صفحه : 307.
نفر سوم:
محَمَّد بن إِسْحَاق بن یسار بن خیار.
وَقَال المفضل بْن غسان الغلابی: سألت یحیى بن مَعِین عَنْ مُحَمَّد بْن إِسْحَاق، فَقَالَ: کَانَ ثقة، وکان حَسَن الحدیث.
وَقَال أَبُو بَکْر الأثرم: سألته، یَعْنِی أحمد بن حَنْبَلٍ، عَن مُحَمَّدِ بْن إِسْحَاق کیف هُوَ؟ فَقَالَ: هو حسن الحدیث.
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، جلد24 ،صفحه412.
تاریخ الخطیب، ج 1 ،ص 219.
نفر چهارم :
عبد الغفار بن قاسم .
ابن حجر العسقلانی به نقل از شعبة بن الحجاج:لم أرَ أحْفَظ منه... وکان ذا اعتناء بالعلم وبالرجال.
لسان المیزان ، ج4 ،ص42.
نفر پنجم:
المنهال بن عمرو الأسدی.
یحیی بن معین :ثقه .
نسایی: ثقه .
دارالقطنی: ثقه .
وَقَال الذهبی فی " الکاشف": ثقة.
ج 3 ،الترجمة 5956.
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، جلد29 ،صفحه 483.
نفر ششم:
عبد الله بن حارث بن نوفل، م 90هـ.
قال ابن معین وأبو زرعة والنسائی: ثقة .
وقال ابن المدینی: ثقة...
قال محمد بن عمر: کان ثقة کثیر الحدیث ،
وقال ابن عبد البر فی الاستیعاب: إجمعوا على أنه ثقة ،
وقال العجلی: مدنی تابعی ثقة.
وقال یعقوب بن شیبة: ثقة ثقة.
تهذیب التهذیب، ج5 ،ص158.
نفر هفتم:
عبدالله بن عباس :صحابی.
نفر هشتم:
حضرت علی (علیه السلام) صحابی
این روایت را بررسی سندی کردیم تا همگان شاهد تهمتی که اهل سقیفه به پیامبر زدند باشند .
اما ای اهل سقیفه چرا میگویید پیامبر جانشینی تعیین نکردند درصورتی که بعد از دعوت علنی بلافاصله حضرت علی را جانشین خود معرفی کردند ؟!!!
ایا برای تهمت خود توجیه دارید ؟
ایا روایتی برای اثبات خلافت ابوبکر دارید ؟