صحبت کردن اهل بیت(ع) به زبان فارسی
آیا اهل بیت می توانند به زبان فارسی سخن بگویند؟
یکی از سولاتی که پرسیده می شود این است که آیا اهل بیت می توانند به زبان فارسی سخن بگویند یا مثلا امام رضا (علیه سلام) که به خراسان آمده بودند، چگونه با مردم سخن می گفتند؟ با توجه به اینکه ایشان عرب زبان بودند. واضح آست که اهل بیت با توجه به اینکه جانشینان الهی هستند، یقینا تفضل الهی بر آنها حمل شده و این توانایی را دارند که به هر زبانی صحبت کنند.
شیخ صدوق روایتی را چنین نقل می کند:
حَدَّثَنَا أَبِی (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الْبَرْقِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو هَاشِمٍ دَاوُدُ بْنُ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیُّ قَالَ: کُنْتُ أَتَغَدَّى مَعَ أَبِی الْحَسَنِ (ع) فَیَدْعُو بَعْضَ غِلْمَانِهِ بِالصَّقْلَبِیَّةِ وَ الْفَارِسِیَّةِ وَ رُبَّمَا بَعَثْتُ غُلَامِی هَذَا بِشَیْءٍ مِنَ الْفَارِسِیَّةِ فَیُعَلِّمُهُ وَ رُبَّمَا کَانَ یَنْغَلِقُ الْکَلَامُ عَلَى غُلَامِهِ بِالْفَارِسِیَّةِ فَیَفْتَحُ هُوَ عَلَى غُلَامِهِ.
پدرم(رضى اللَّه عنه) بسند مذکور در متن از داود بن قاسم جعفرى روایت کرد که گفت: من با حضرت رضا (علیه السّلام) هم غذا میشدم، گاهى به زبان صقلبىّ و فارسىّ بعضی غلامان خود را میخواند، و بسا میشد که من غلام خود را براى کارى نزد آن حضرت میفرستادم و با زبان فارسى تکلّم میکرد، و حضرت میدانست، و بعضی اوقات فهم کلام عجمىّ بر غلامش گران مىآمد و (علیه السّلام) خود براى غلام توضیح میداد.
ابن بابویه، محمد بن على، عیون أخبار الرضا (علیه السلام)، 2جلد، نشر جهان ، تهران، چاپ: اول، 1378ق.
بحار الأنوار (ط - بیروت) ؛ ج49 ؛ ص 87.
قال الصفار القمی:
عن محمد بن الحسین، عن علی بن مهزیار، عن الطیب الهادی (علیهالسلام) قال: دخلت علیه، فابتدأنی و کلمنی بالفارسیة .
صفار قمی با سند خود از علی بن مهزیار نقل میکند که گفت:
نزد امام هادی(علیه السلام) رفتم، آغاز به سخن کرد، و با زبان فارسی با من سخن گفت.
بصائر الدرجات: 333 ح 1، بحارالأنوار 50: 130 ح 10.
قال الراوندی:
قال أبوهاشم: کنت عند أبیالحسن (علیهالسلام) و هو مجدر، فقلت للمتطبب: «آب گرفت» ثم التفت الی و تبسم فقال: تظن ألا یحسن الفارسیة غیرک؟
فقال له المتطبب: جعلت فداک تحسنها؟ فقال: أما فارسیة هذا فنعم، قال لک: احتمل الجدری ماء.
ابوهاشم میگوید: در خدمت امام هادی(علیه السلام) که بیماری آبله داشت بودم، به پزشکیارش گفتم: «آب است»، حضرت(علیه السلام) با تبسم رو به من کرد و فرمود: آیا گمان داری که فقط تو فارسی میدانی؟ پزشکیار گفت: فدایت شوم، آیا تو فارسی میدانی؟ فرمود: این فارسی را آری، به تو گفت: بیماری آبله آب گرفت.
الخرائج و الجرائح 2: 675 ح 5، بحارالأنوار 50: 136 ،ح 18.
بصائر الدرجات.
و قال أیضا: قال أبوهاشم: قال لی أبوالحسن (علیهالسلام) و علی رأسه غلام: کلم هذا الغلام بالفارسیة، و أعرب له فیها. فقلت للغلام: ناف تو چیست؟ فسکت الغلام، فقال له أبوالحسن (علیهالسلام): یسألک عن سرتک .
امام هادی(علیه السلام) که بر بالینش غلامی حضور داشت به من فرمود: با این غلام با فارسی نیکو و فصیح سخن بگو، به غلام گفتم: ناف تو چیست؟ غلام ساکت شد، امام به او فرمود: دربارهی نافت از تو میپرسد.
الخرائج و الجرائح 2: 675 ح 6، بحارالأنوار 50: 137 ،ح 19.
بصائر الدرجات.
قال الصفار: حدثنا عبدالله بن جعفر، عن أبیهاشم الجعفری قال: دخلت علی أبیالحسن (علیهالسلام) فقال: یا أباهاشم! کلم هذا الخادم بالفارسیة، فانه یزعم أنه یحسنها، فقلت للخادم: زانویت چیست؟ فلم یجبنی فقال (علیهالسلام): یقول: رکبتک؟ ثم قلت: نافت چیست؟ فلم یجبنی فقال: یقول: سرتک؟
خدمت امام هادی(علیه السلام) رسیدم فرمود: ابا هاشم! با این خادم با زبان فارسی سخن بگو که او میپندارد آن را خوب میداند. من به خادم گفتم: زانویت چیست؟ پاسخم نداد، امام فرمود: زانویت؟ و گفتم: نافت چیست؟ پاسخ نداد، و امام(علیه السلام) فرمود: نافت؟
بصائر الدرجات: 338 ،ح 2 ،الخرائج و الجرائح 2: 760 ،ح 79، بحارالأنوار 49: 88 ،ح 7 و 50: 157 ،ح 46.
بصائر الدرجات.
« روی احمد بن فارس عن أبیه عن ابی عبدالله(علیه السلام) قال دخل الیه قوم من اهل خراسان فقال ابتداء: من جمع مالاً یحرسه عذبه الله علی مقداره. فقالوا بالفارسیة: لانفهم بالعربیة، فقال لهم: هر که درم اندوزد جزایش دوزخ باشد؛
گروهی از مردم خراسان به محضر امام صادق(علیه السلام) شرف یاب شدند، آن حضرت در آغاز فرمودند: «من جمع مالاً عذبه الله علی مقداره؛ هر کس مالی بیندوزد و به حراستش کوشد خداوند به اندازه همان مال، او را عذاب می کند.»
خراسانیان به زبان فارسی گفتند: «ما زبان عربی را نمی فهمیم. آن گاه حضرت به زبان پارسی فرمودند: هر که درم اندوزد جزایش دوزخ باشد.»
[بحار الانوار ج. 47 ص 119 باب 5 ح 162] .
و در روایت دیگری امام صادق(علیه السلام) نام روزهای ماه را در تاریخ ایران باستان به زبان پارسی این گونه بر شمردند
1ـ هرمزد روز
2ـ بهمن روز
3ـ اردی بهشت روز
4ـ شهریور روز
5ـ اسفندارمذ روز
6ـ خرداد روز
7ـ مرداد روز
8ـ دیبار روز
9ـ آذر روز
10ـ آبان روز
11ـ خور روز
12ـ ماه روز
13ـ به روز
14ـ تیر روز
15ـ جوش روز
16ـ دی مهر روز
17ـ مهر روز
18ـ نمروش(سروش)
19ـ رش روز
20ـ فروردین روز
۲۱ - بهرام روز
22ـ رام روز
23ـ باد روز
24ـ دیبدین روز
25ـ دین روز
26ـ ارد روز
27ـ اشتاروز
28ـ آسمان روز
29ـ رامیاد روز
30ـ مهر اسفند روز
31ـ انیران روز
نام کتاب : بحار الأنوار نویسنده : العلامة المجلسی ،جلد : 59 صفحه : 93 .
درباره امام هفتم نیز روایت شده است: «فضحک(علیه السلام) ونطق بالفارسیة؛ آن حضرت، خندیدند و به فارسی سخن گفتند.»
[بحار ج. 48 ص 57 ح 66 و ج 55 ص153 ح. 40 ]