اعمال زشت عمر بعد از اسلام
(مفعولیت و مابونیت عمر)
ابن سعد در بحث استخلاف عمر می گوید:
قال: أخبرنا إسحاق بن یوسف الأزرق و محمد بن عبد الله الأنصاری و هوذة بن خلیفة قالوا: أخبرنا ابن عون عن محمد بن سیرین قال: قال عمر بن الخطاب: ما بقی فی شیء من أمر الجاهلیة إلا أنی لست أبالی إلى أی الناس نکحت و أیهم أنکحت.
(الکتاب: الطبقات الکبرى ج3 ص219/المؤلف: أبو عبد الله محمد بن سعد بن منیع الهاشمی بالولاء، البصری، البغدادی المعروف بابن سعد (المتوفى: 230هـ) /تحقیق: محمد عبد القادر عطا/الناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت/الطبعة: الأولى، 1410 هـ - 1990 م)
اسکن کتاب:
http://sonnat.net/upload/article/68365EE1.CD3D.4CF2/XF8CLWLG_pic.gif?rnd =
عمر می گوید:
از امور جاهلیت چیزی در من باقی نمانده الا اینکه هنوز برای من فرق نمی کند که کسی مرا بکند یا من کسی را بکنم .
(با عرض پوزش از بینندگان شریف کانال جهت ترجمه صریح عبارت عربی)
هم چنین در التنزیل و التحریف آمده :
شخصی بر امام صادق(علیه السلام) وارد شد و گفت: السلام علیک یا امیرالمومنین!
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: همانا این لقب تنها خاص جدم امیرالمومنین علی(علیه السلام) است و هیچ کس راضی نمی گردد او را به این لقب خطاب کنند، مگر اینکه مابون(ابنه) باشد! و اگر نباشد به آن مبتلا می شود. و این قول خداوند است که می فرماید:در حالی که در بسیاری از روایات آمده مردم ابوبکر ، عمر و عثمان را "امیرالمومنین" می نامیدند. و ایشان نیز هیچ گاه به این مساله اعتراضی نداشتند؛بلکه راضی نیز بودند.
سوال: ایا خلیفه ای که مرکتب پست ترین افعال می شده و ان را به صراحت بیان می کرده است، لیاقت خلافت دارد ؟