پشیمانیها و آرزویهای ابوبکر و عمر
اهل سنت ادعا مىکنند که پیشى گیرندگان مهاجر و انصار، به طور قطع بهشتى هستند و خداوند براى همیشه از آنها راضى است؛ اما با سیرى کوتاه در گذشته و زندگى برخى از اصحاب و شنیدن سخنان آنان، درمى یابیم که خود آنان از آیه مورد نظر، این مطلب را استفاده نکرده و به بهشتى بودن و رضایت خداوند از اعمال و کردارشان اطمینان نداشتهاند.
به عنوان مثال: همانطور که مستشکل گفته، خلیفه اول و دوم به طور قطع جزء «السابقون الأولون» بودهاند؛ ولى در طول دوران زندگى مخصوصا در واپسین لحظات زندگیشان آرزوهایى کردهاند که نشان مىدهد از آینده خویش نگران بودهاند و اطمینانى به بهشتى بودن خودشان نداشتهاند.
محمد بن اسماعیل بخارى به نقل از عمر بن خطاب مىنویسد:
عَنِ الْمِسْوَرِ بْنِ مَخْرَمَةَ... قَالَ [عمر] وَاللَّهِ لَوْ أَنَّ لِى طِلاَعَ الأَرْضِ ذَهَبًا لاَفْتَدَیْتُ بِهِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ قَبْلَ أَنْ أَرَاهُ.
عمر گفت: اگر براى من زمین پر از طلا شود، پیش از دیدن عذاب الهى آن را براى نجات خویش خرج مىکردم.
البخاری الجعفی، محمد بن إسماعیل أبو عبدالله (متوفای256هـ)، صحیح البخاری، ج 4، ص 201، ح3692، کتاب فضائل الصحابة، ب 6، باب مَنَاقِبُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ، تحقیق د. مصطفى دیب البغا، ناشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت، الطبعة: الثالثة، 1407 هـ – 1987م.
ابن حجر عسقلانى در توضیح این روایت مىنویسد:
وانما قال ذلک لغلبة الخوف الذی وقع له فی ذلک الوقت من خشیة التقصیر فیما یجب علیه من حقوق الرعیة أو من الفتنة بمدحهم.
این سخن را عمر به خاطر کوتاهیها در بر آوردن حقوق مردم و هنگامى که ترس بر او غلبه کرده بود گفته است.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر أبو الفضل (متوفای852هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 7، ص 43، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة - بیروت.
اگر واقعاً آن چه که اهل سنت ادعا مىکنند صحت داشت، چه نیازى بود که خلیفه دوم ترس تمام وجودش را فرابگیرد و براى خلاصى از عذاب خداوند، فدیه بدهد؟
جلال الدین سیوطى به نقل از عمر بن خطاب مىنویسد:
عن عمرَ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) قَالَ: لَوْ نَادَى مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ: یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ دَاخِلُونَ الْجَنَّةَ کُلُّکُمْ أَجْمَعُونَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَخِفْتُ أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ، وَلَوْ نَادَى مُنَادٍ: أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّکُمْ دَاخِلُونَ النَّارَ إِلاَّ رَجُلاً وَاحِدَاً لَرَجَوْتُ أَنْ أَکُونَ أَنَا هُوَ ) ( حل ).
اگر فریادگرى از آسمان فریاد زند: اى مردم همه شما بهشتى هستید جز یک نفر، مىترسم آن یک نفر من باشم، و اگر فریاد کنندهاى فریاد زند و بگوید: همه شما جهنمى هستید جز یک نفر، امیدوارم آن یک نفر من باشم..
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج 13، ص 318، ح 1240؛
الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 1، ص 53، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛
إبن رجب الحنبلی (متوفای795 هـ)، التخویف من النار والتعریف بحال دار البوار، ج 1، ص 15، ناشر: مکتبة دار البیان - دمشق، الطبعة: الأولى، 1399هـ؛
الهندی، علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین (متوفای975هـ)، کنز العمال فی سنن الأقوال والأفعال، ج 12، ص 277، ح 35916، تحقیق: محمود عمر الدمیاطی، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1419هـ - 1998م.
این نشان مىدهد که خلیفه دوم استنباطى که عالمان اهل سنت از آیه «السابقون الأولون» دارند، قبول نداشته و به بهشتى بودن خود اطمینان نداشته است.
علی بن جعد در مسندش، الربعى در وصایا العلما، ابونعیم در حلیة الأولیاء، بغوى در شرح السنة و... مىنویسند:
عن ابن عمر: کان رأس عمر على فخذی فی مرضه الذی مات فیه، فقال لی: ضع رأسی، قال: فوضعته على الأرض، فقال: ویلی وویل أمی إن لم یرحمنی ربی.
فرزند عمر مىگوید: سر پدرم در وقت بیماریاش که در همان بیمارى از دنیا رفت، روى زانویم بود، گفت: سرم را روى زمین بگذار، سپس گفت: واى بر من و بر مادرم، اگر خدا بر من رحم نکند.
الجوهری البغدادی، علی بن الجعد بن عبید أبو الحسن (متوفای230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 136، : تحقیق: عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م؛
الربعی، أبو سلیمان محمد بن عبد الله بن أحمد بن زبر (متوفای379هـ)، وصایا العلماء عند حضور الموت، ج 1، ص 37 ـ 38، تحقیق: صلاح محمد الخیمی والشیخ عبد القادر الأرناؤوط، ناشر: دار ابن کثیر - دمشق - بیروت، الطبعة: الأولى، 1406هـ – 1986م؛
الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 1، ص 52، ناشر:دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛
البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ)، شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقیق: شعیب الأرناؤوط - محمد زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی - دمشق _ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ - 1983م.
الزمخشری، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ) ربیع الأبرار، ج 1، ص 116.
هناد بن سرى متوفای243 هـ که از راویان بخاری، مسلم و بقیه صحاح سته اهل سنت است، در کتاب الزهد به نقل از ضحاک مىنویسد:
عن الضحاک قال مر أبو بکر بطیر واقع على شجرة فقال طوبى لک یا طیر تقع علی الشجر وتأکل الثمر ثم تطیر ولیس علیک حساب ولا عذاب یالیتنی کنت مثلک والله لوددت أن الله خلقنی شجرة إلى جانب الطریق فمر بی بعیر فأخذنی فأدخلنی فاه فلاکنی ثم ازدردنی ثم أخرجنی بعرا ولم أک بشرا.
قال وقال عمر یا لیتنی کنت کبش أهلی سمنونی ما بدا لهم حتى إذا کنت أسمن ما أکون زارهم بعض ما یحبون فجعلوا بعضی شواء وبعضی قدیدا ثم أکلونی فأخرجونی عذرة ولم أک بشرا قال وقال أبو الدرادء یا لیتنی کنت شجرة تعضد ولم أک بشرا.
ابو بکر از جایى مىگذشت، پرندهاى را دید که بر شاخه درختى نشسته است، گفت: خوشا به حالت، بر شاخه درخت مىنشینی، از میوه درخت مىخوری، پرواز مىکنى و هیچ حساب و کتابى نداری، اى کاش من هم مثل تو بودم، به خدا سوگند، دوست داشتم خدا مرا بسان درختى بر کناره راه مىآفرید تا شترى از کنار من مىگذشت و مرا در دهانش مىگرفت و مىجوید و مىبلعید سپس به صورت پشگل از شکمش خارج مىکرد؛ ولى انسان نبودم!
عمر نیز گفته است: اى کاش قوچ خاندانم بودم تا در حد توانشان چاقم مىکردند و بعضى از بدنم را کباب و بعضى را خشک مىکردند و مىخوردند، سپس به صورت عذره دفع مىکردند و انسان آفریده نمىشدم.
ابو الدرداء مىگوید: اى کاش همانند درختى بودم که قطع مىشود و بشر آفریده نمىشدم.
الکوفی، هناد بن السری (متوفای243هـ)، الزهد، ج 1، ص 258، ح 449، باب من قال لیتنی لم أخلق، تحقیق: عبد الرحمن عبد الجبار الفریوائی، ناشر: دار الخلفاء للکتاب الإسلامی - الکویت، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
الأصبهانی، أبو نعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 1، ص 52، ناشر: دار الکتاب العربی - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ؛
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى أبو بکر (متوفای458هـ) شعب الإیمان، ج 1، ص 485، ح 787، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
السیوطی، جلال الدین عبد الرحمن بن أبی بکر، جامع الاحادیث (الجامع الصغیر وزوائده والجامع الکبیر)، ج 13، ص 317.
همچنین محمد بن سعد به نقل از عبد الله بن عامر بن ربیعه مىنویسد:
أخبرنا یزید بن هارون ووهب بن جریر وکثیر بن هشام قال أخبرنا شعبة عن عاصم بن عبید الله بن عاصم عن عبد الله بن عامر بن ربیعة قال رَأَیْتُ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ) أَخَذَ تِبْنَةً مِنَ الأَرْضِ فَقَالَ: یَا لَیْتَنِی کُنْتُ هذِهِ التبْنَةَ لَیْتَنِی لَمْ أُخْلَقْ لَیْتَنِی لَمْ أَکُ شَیْئَاً لَیْتَ أُمی لَمْ تَلِدْنِی لَیْتَنِی کُنْتُ نَسْیَاً مَنْسِیَّاً.
عبد الله بن عامر بن ربیعه مىگوید: عمر پر کاهى از زمین بر داشت و گفت: اى کاش من این پر کاه بودم، اى کاش به دنیا نمىآمدم، اى کاش هیچ نبودم، اى کاش مادرم مرا نمىزائید، اى کاش فراموش شده بودم.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع أبو عبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 3، ص 360، ناشر: دار صادر - بیروت؛
إبن أبی شیبة الکوفی، أبو بکر عبد الله بن محمد (متوفای235 هـ)، الکتاب المصنف فی الأحادیث والآثار، ج 7، ص 98، تحقیق: کمال یوسف الحوت، ناشر: مکتبة الرشد - الریاض، الطبعة: الأولى، 1409هـ؛
البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای279هـ) أنساب الأشراف، ج 3، ص 440؛
البیهقی، أحمد بن الحسین بن علی بن موسى أبو بکر (متوفای458هـ) شعب الإیمان، ج 1، ص 486، تحقیق: محمد السعید بسیونی زغلول، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ؛
البغوی، الحسین بن مسعود (متوفای516هـ) شرح السنة، ج 14، ص 373، تحقیق: شعیب الأرناؤوط - محمد زهیر الشاویش، ناشر: المکتب الإسلامی - دمشق _ بیروت، الطبعة: الثانیة، 1403هـ - 1983م؛
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 3، ص 270، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م؛
السیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر (متوفای911هـ)، تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 129، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید، ناشر: مطبعة السعادة - مصر، الطبعة: الأولى، 1371هـ - 1952م.
و نیز مىتوان به اعتراف خلیفه اول اشاره کرد که در واپسین لحظات عمرش از بسیارى از اعمالش اظهار پشیمانى مىکرد که یکى از آنها حمله به خانه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است.
بنابراین اگر واقعاً ابوبکر و عمر از بهشتى بودن و رضایت دائمى خداوند مطمئن بودند، چرا چنین سخنانى را بر زبان جارى و چنین آروزهایى کرده اند؟
نگاهی به آخرین سخنان امیر مؤمنان علی (علیه السلام):
پس از مطالعه برخى از اعترافات و آرزوهاى دو خلیفه اول، بى مناسبت نخواهد بود اگر نگاهى مقایسه آمیز به آخرین سخنان امیر مؤمنان علی (علیه السلام) نیز داشته باشیم. ابن اثیر جزرى در اسد الغابة مىنویسد:
عن عمرو ذی مر قال: لما أُصیب علی بالضربة، دخلتُ علیه وقد عَصَب رأْسه، قال قلت: یا أَمیر المؤمنین، أَرنی ضربتک. قال: فحلَّها، فقلت: خَدْشٌ ولیس بشیء. قال: إِنی مفارقکم. فبکت أَم کلثوم من وراء الحجاب، فقال لها: اسکتی، فلو ترین ماذا أَرى لما بکیت. قال فقلت: یا أَمیر المؤمنین، ما ترى؟ قال: هذه الملائکة وفود، والنبییون، وهذا محمد یقول: یا علی، أَبْشِر، فما تصیر إِلیه خَیرٌ مما أَنت فیه.
عمرو ذى مر مىگوید: هنگامى که علی (علیه السلام) ضربت خورد نزد وى رفتم، دیدم سرش را بسته است. گفتم: اى امیر مؤمنان جاى ضربه شمشیر را به من نشان بده، دستمال سرش را باز کرد، گفتم: زخم کوچکى است، فرمود: من از جمع شما مىروم، امّکلثوم که پشت پرده بود گریه کرد، فرمود: ساکت و آرام باش، اگر آنچه من مىبینم تو مىدیدى گریه نمىکردی، گفتم: اى امیر مؤمنان چه مىبینى؟ فرمود: اینجا گروهى از فرشتگان و پیامبران جمع شدهاند و این هم رسول خدا محمد (صلى الله علیه وآله) است که مىفرماید: اى علی بشارتت باد، آنچه در انتظار تو است بهتر از چیزى است که هم اکنون داری.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبی الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، أسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 4، ص 131، تحقیق عادل أحمد الرفاعی، ناشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1417 هـ - 1996 م.
زمخشرى در ربیع الأبرار مىنویسد:
أسماء بنت عمیس: أنا لعند علی بن أبی طالب بعد ما ضربه ابن ملجم، إذ شهق شهقة ثم أغمی علیه، ثم أفاق فقال: مرحباً، مرحباً، الحمد لله الذی صدقنا وعده، وأورثنا الجنة، فقیل له: ما ترى؟ قال: هذا رسول الله، وأخی جعفر، وعمی حمزة، وأبواب السماء مفتحة، والملائکة ینزلون یسلمون علی ویبشرون، وهذه فاطمة قد طاف بها وصائفها من الحور، وهذه منازلی فی الجنة. لمثل هذا فلیعمل العاملون.
اسماء دختر عمیس مىگوید: پس از آنکه علی (علیه السلام) به وسیله ابن ملجم ضربت خورد نزد آن حضرت بودم، ناگهان صیحهاى زد و بیهوش شد، سپس به هوش آمد وفرمود: خوش آمدید، خوش آمدید، سپاس خدا را که وعده اش راست بود و ما را وارث بهشت قرار داد، سؤال شد: چه مىبینى؟ فرمود: این رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است واین هم برادرم جعفر و عمویم حمزه، درهاى آسمان باز و فرشتگان نازل مىشوند و به من سلام مىکنند و بشارت مىدهند و این هم فاطمه است که حور العین او را در بر گرفتهاند و این هم جایگاههاى من در بهشت است. برا ى چنین پاداشى کوشندگان باید بکوشند.
الزمخشری، أبو القاسم محمود بن عمرو بن أحمد جار الله (متوفاى538هـ( ربیع الأبرار، ج 1، ص 438، طبق برنامه الجامع الکبیر، الإصدار الرابع.