منهاج البدعه الامویه

سایتی متفاوت و قوی جهت دفاع از اهل بیت در مقابل نواصب

منهاج البدعه الامویه

سایتی متفاوت و قوی جهت دفاع از اهل بیت در مقابل نواصب

منهاج البدعه الامویه

سلام علیکم

ان شا الله به حول قوه الهی و به مدد مولایمان سیدنا علی بن ابی طالب، صاعقه های سنگینی در این سایت بر رئوس وهابیت خواهیم زد

دنبال کنندگان ۴ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی

ترس عایشه از عمر

جمعه, ۱۲ آبان ۱۳۹۶، ۰۹:۰۴ ق.ظ


[504] حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحَسَنِ الْقَطِیعِیُّ، قثنا مُوسَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ أَبُو عِیسَى الْمَسْرُوقِیُّ، قثنا أَبُو أُسَامَةَ، قَالَ: حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَمْرٍو، قَالَ: حَدَّثَنِی یَحْیَى بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، قَالَ: قَالَتْ عَائِشَةُ: لا أَزَالُ هَائِبَةً لِعُمَرَ بَعْدَ مَا رَأَیْتُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه وسلم) صَنَعْتُ حَرِیرَةً وَعِنْدِی سَوْدَةُ بِنْتُ زَمْعَةَ جَالِسَةٌ، فَقُلْتُ لَهَا: کُلِی، فَقَالَتْ: لا أَشْتَهِی وَلا آکُلُ، فَقُلْتُ: لَتَأْکُلِنَّ أَوْ لأَلْطَخَنَّ وَجْهَکِ، فَلَطَخْتُ وَجْهَهَا، فَضَحِکَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه وسلم) وَهُوَ بَیْنِی وَبَیْنَهَا، فَأَخَذْتُ مِنْهَا فَلَطَخْتُ وَجْهِی، وَرَسُولُ اللَّهِ یَضْحَکُ، إِذْ سَمِعْنَا صَوْتًا جَاءَنَا یُنَادِی: یَا عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ: ” قَوْمًا فَاغْسِلا وُجُوهَکُمَا، فَإِنَّ عُمَرَ دَاخِلٌ “، فَقَالَ عُمَرُ: السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا النَّبِیُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکَاتُهُ، السَّلامُ عَلَیْکُمْ، أَأَدْخُلُ؟ فَقَالَ: ” ادْخُلِ ادْخُلْ “.
عایشه مى‌گوید:‌ همواره از عمر بن خطاب مى‌ترسیدم بعد از این‌که ترس رسول خدا (صلى الله علیه وسلم) را از او دیدم. حریره درست کردم و نزد من سوده بنت زمعه (همسر دیگر رسول خدا)‌ نشسته بود به او گفتم: از آن بخور. او گفت: اشتها ندارم و نمى‌خورم . به او گفتم: از این غذا تناول کن یا آن را به صورتت مى‌مالم. پس غذا را به صورت او مالیدم. پیامبر در حالى‌که میان من و او نشسته بود خندید و از این غذ گرفتم به صورت خودم هم مالیدم و رسول خدا همچنان مى‌خندید. در این هنگام صداى شنیدیم که مى‌گفت:‌ اى عبد الله بن عمر! رسول خدا فرمود:‌پا شوید صورتهایتان را بشویید؛ چرا که عمر وارد مى‌شود. عمر گفت: سلام بر تو اى رسول خدا و رحمت و برکات خدا بر تو باد. سلام برشما آیا وارد شوم؟ رسول خدا فرمود: وارد شو.
فضائل الصحابة، ج1، ص349، تحقیق د. وصی الله محمد عباس، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1403هـ – 1983م.
همان طور که در روایت می بینید عایشه می‌گوید از عمر می‌ترسیدم و دلیل ترس خود را هم ترس رسول خدا می دانست.
حالا سوال اینجاست اصلا عایشه چرا از عمر می ترسید؟ ایا یه حاکم عادل و رئوف اسلامی باید مردم از او خوف و ترس و حراس داشته باشند؟
اما این نادان می گوید پیامبر را ترسی فرا نگرفته و اصلا مربوط به ترس نیست. اگر مربوط به ترس نیست پس این جمله عایشه چیست؟
هَائِبَةً لِعُمَرَ
ببینیم لغویون لغت مذکور را چه معنا کرده اند:
هائِب ( اسم): 
اسم فاعل من هابَ / هابَ من. 
رَجُلٌ هَائِبٌ : حذِرٌ ، خَائِفٌ.
وَجَدَهُ فِی جَلْسَتِهِ هَائِبَالْمَنْظَرِ : مُوَقَّراً ، مُعَظَّماً.
هائب ( اسم ): 
هائب : فاعل من هابَ.
هائِب : [ هیب ]: آنکه از مردم مى ترسد .هائِب.
لغویون می گویند هائب یعنی خوف و ترس و بر حذر بودن، او می گوید ربطی به ترس ندارد!

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۶/۰۸/۱۲
  • ۷۴۵ نمایش
  • سید عباس سیدی

ترس-عایشه-از-عمر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی