تنفر عمر بن خطاب نسبت به مولا علی (ع):
594- حدثنا یحیى بن أبی بکیر ثنا إسرائیل عن أبی إسحاق عن عمرو بن میمون قال شهدت عمر بن الخطاب غداة طعن...فقال ادعوا لی علیا وعثمان وطلحة والزبیر وعبد الرحمن بن عوف وسعد قال فدعوا قال فلم یکلم أحدا من القوم الا علیا وعثمان فقال یا علی ان هؤلاء القوم لعلهم أن یعرفوا لک قرابتک من رسول الله (صلى الله علیه وسلم) وما أعطاک الله من الفقه والعلم فان ولوک هذا الأمر فاتق الله فیه ثم قال یا عثمان ان هؤلاء القوم لعلهم أن یعرفوا لک صهرک من رسول الله (صلى الله علیه وسلم) وشرفک فان ولوک هذا الأمر فاتق الله ولا تحملن بنی أبی معیط على رقاب الناس ... قال فلما خرجوا قال ان ولوها الأجلح سلک بهم الطریق قال فقال عبد الله بن عمر ما منعک قال أکره أن أحملها حیا ومیتا قلت فی الصحیح طرف منه .
عمر را در صبح آن روزی که چاقو خورد دیدم... پس گفت : علی و عثمان و طلحه و زبیر و عبد الرحمن بن عوف و سعد را به نزد من بخوانید . پس همه را خواندند .
پس هیچ کس غیر از علی و عثمان سخنی نگفت . پس عمر گفت : ای علی بدرستیکه ایشان شاید فامیلی تو را به رسول خدا و فقه و علمی را که خدا به تو داده بشناسند . پس اگر تو را در این امر سرپرست گردانیدند پس در آن از خدا بترس .
سپس گفت ای عثمان : این ثوم شاید بدانند که تو داماد رسول خدایی و شرف تو را بشناسند . پس اگر تو را بر این کار سرپرست کردند از خدا بترس و فرزندان ابی معیط را بر گردن مردم سوار نگردان!!!...
وقتی از نزد وی بیرون رفتند عمر گفت : اگر او را به دست شخص کم مو(علی)بسپارند ایشان را به راه خواهد آورد . پس عبد الله بن عمر گفت : چه چیزی مانع تو شد (که او را به جانشینی خود بگماری)؟ پاسخ داد: بدم می آید که او را چه در دوران زندگی خویش و در دوران مرگ بر کاری بگمارم!!!
مسند الحارث (زوائدالهیثمی) ج2/ص622 .
در المطالب العالیة ،ج15/ص775، ش3898 همین روایت را آورده و آن را صحیح می داند .
حال باز هم پیروان عمر می توانند ادعا کنند که عمر دوست و عاشق مولا علی (ع) بوده است؟
حال سوال ما از برادران اهل سنت این است، ایا می دانید حکم دشمنی با امیر المومنین چیست؟
قال رسول الله (صلی الله علیه و اله):ان حب علی قذف فی قلوب المومنین. فلا یحبه الا مومن و لا یبغضه الا منافق.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله) فرمودند: کسی علی (علیه السلام) را دوست ندارد مگر مومن و کسی بغض او را به دل ندارد مگر منافق.
المستدرک حاکم، ۳/۱۲۷ ؛ صحیح النسائی، ۲/۲۷۱ ؛ صحیح مسلم، ۲/۲۷۱ ؛ صحیح الترمذی، ۲/۳۰۱ ؛ صحیح ابن ماجه، ۱۲ ؛ مسند احمد، ۱/۸۴ ؛ الدر المنثور، ۷/۵۰۴ ؛ تفسیر الطبری، ۱۳/۷۲.