منهاج البدعه الامویه

 حضرت عمر که امپراتوری ایران را به زانو در آورد و ایران را بااسلام عزت داد، فاتح سه امپراتوری بزرگ در جهان، فاتح بیت المقدس، که تا به امروز روافض نتوانستند یک وجب خاک کفار را فتح نمایند!
عمر اولین شهید محراب در صدر اسلام است و کسی است که سیدنا علی (رضی الله تعالی عنه) فرمودند: ای کاش کارنامه اعمال من مانند عمر می‌بود!!!
و الله متعال چه زیبا فرمود:
لَقَدْ (رَضِیَ اللَّهُ) عَنِ الْمُؤْمِنِینَ إِذْ یُبَایِعُونَکَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِی قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّکِینَةَ عَلَیْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِیبًا.وَالسَّابِقُونَ الْأَوَّلُونَ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ وَالْأَنْصَارِ وَالَّذِینَ اتَّبَعُوهُمْ بِإِحْسَانٍ (رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ).
اما بعد:
اسم و نسب تاج سر همه عالم بشریت بعد از نبی (ص) و ابوبکر (رض)، عمر بن الخطاب ابن نفیل بن عبد العزى بن ریاح بن عبد الله بن قرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی...... بن نزار بن معد بن عدنان.
کنیه اش أبو حفص.
أنساب الاشراف للبلاذری، ج10،ص286 /نسب قریش،347 /الانساب للسمعانی، ج5 ،ص516 /جمهرة انساب العرب لابن الکلبی، ص21 /الطبقات الکبرى لإبن سعد ،ج3 ،ص287.
 نسب سیدنا عمر فاروق (رضی الله عنه) در (کعب) با رسول الله (صلی الله علیه وسلم) جمع و یکی است.
مُحَمَّد(صَلَّى اللّه عَلَیْهِ وَ آلِهِ) ابن عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمَناف بن قُصَىّ بن کِلاب بن مُرَّة بن کَعْب بن لُؤىّ بن غالب بن فِهْر بن مالِک بن النَّضْر بن کِنانَة بن خُزَیْمَة بن مُدْرِکَة بن اَلْیَاْس بن مُضَربن نزار بن مَعَد بن عَدْنان.
 اسم ونسب پدر عمرفاروق اعظم.
الخطاب بن نفیل بن عبدا لعزى بن ریاح بن عبدالله بن قرط بن رزاح بن عدی بن کعب بن لؤی القرشی العدوی  أمه حیه بنت جابر بن أبی حبیب الفهمیه .
اسم ونسب مادر عمرفاروق اعظم (رضی الله تعالی عنه)
حنتمة بنت هاشم بن المغیرة بن عبد الله بن عمر بن مخزوم بن یقظة بن مرة بن کعب بن لؤی بن غالب...... بن معد بن عدنان.
نسب قریش، ص347 /انساب الاشراف،ج10 ،ص286 / جمهرة ابن حزم ،ص66 /جمهرة انساب العرب لابن الکلبی، ص18 /طبقات بن سعد، ج8 ،ص209.
اسم و نسب مادر خطاب، پدر عمرفاروق اعظم (رضی الله تعالی عنه)
حیة بنت جابر بن أبی حبیب بن مالک بن نصر بن حرام بن نصر بن عامر بن سلیم بن سعد بن قیس. 
نسب قریش، ص364.
مادر جدش نفیل:
أمیمة بنت ود بن عدی بن ذبیان بن مالک بن سلامان بن سعد بن زید، من قضاعة.
جمهرة الانساب للکلبی، ص25 /نسب قریش، ص347.
مادر جده مادریش (مادر حنتمة)
الشفاء بنت عبد قیس بن عدی بن سعد بن سهم بن عمرو بن هصیص بن کعب.
المعجم الکبیر للطبرانی، ج1 ،ص64 / مجمع الزوائد للهیثمی ،ج9 ،ص53 / قریش، 301.

http://www.almanhaj.com/vb/showthread.php?t=10080 

اما سوالاتی از روافض:
1.این صهاک کی است؟ چرا هیچ نشانه و شرح حالی جز در کتب فکاهی شیعه در هیچ کتاب انسابی وجود ندارد.
البته باید بگویم این صهاک یک شخصیت خنده دار،همانند مادر غایب سوسن روافض است که هیچ نشانه ای از خودش و پدر و مادر و جدش در هیچ کتاب تاریخی و انساب نیست و فقط در کتب داستان روافض می‌شود ان را پیدا کرد.
2.حنتمه خواهر ابوجهل بوده یا دختر عمویش؟
دختر عمویش بود واسم حنتمه، همان حنتمه بنت هاشم بن المغیره أما اسم أبو جهل همان عمرو بن هشام بن المغیره . وهشام وهاشم ابنی المغیره.
3.اسم مادر الخطاب چیست؟ 
او حیه بنت جابر بن أبی حبیب  برخلاف خیال باطل روافض زندیق.
4.آیا این معادله مزعومه منطبق با نسب أمیرالمؤمنین عمر بن الخطاب (رضی الله عنه) است؟
پدر = جد = دایی و مادر =خواهر =عمة ؟
اما
الف- درباره پدر الخطاب : صحیح این است , أبو عمر همان الخطاب.
ب- و درباره جد الخطاب که همان أبو حنتمه است و این کذب و دروغ است .أبو حنتمه همان هاشم بن المغیره و الخطاب نیست.
ج- درباره دایی الخطاب برادر حنتمه از صهاک : واین کذب و دروغ است ،چون مادر الخطاب اسمش(حیه) أما مادر حنتمه (الشفاء) و این هم ثابت می‌کند که از یک مادر واحد نیستند که روافض به اسم صهاک صدا می‌کنند. لعنت الله علی الروافض کذاب!
د- و درباره حنتمه : و این صحیح است که مادر عمر حنتمه است.
ه- ودرباره خواهر که حنتمه دختر الخطاب از صهاک : واین هم کذب و دروغ روافض زندیق است .چون أبو حنتمه همان هشام بن المغیره  هست و الخطاب نیست.
و- درباره عمه که حنتمه خواهر الخطاب از صهاک : 
پاسخ شیعه:
شیعیان سال های سال است که منتظر اوردن یک سند برای نسب عمر بن خطاب هستند. ان هم این مفلس‌ها بعد از 1400 سال امده اند برای عمر یک نسب ساخته اند. ان هم چه نسبی! نتوانسته اند از نسبش دفاع کنند، بیچاره ها امده اند نسبش را وصل کرده اند به نسب رسول الله (ص)!  
شما که نسبی برای دفاع از او ندارید چرا از جیبتان نسب سازی می کنید اخر!؟
سوال می کنم این همه چرندیات بافتید به‌هم، ابن حجر فلان گفته، طبرانی بیسار گفته،بلاذری و دیگران بهمان گفته اند، خوب سند اینها کجاست؟ بین این علمای شما تا عمر بن صحاک قرن ها فاصله است. بلاذری و ابن حجر و غیره رئیس سازمان ثبت و احوال صدر اسلام بودند که اینقدر امار دقیق دارند؟ یا اینکه DNA عمر را بررسی کرده اند!؟
حالا بی سند بودن این همه چرندیات یک طرف موضوع است. نمی دانیم اتصال نسبی عمر به پیامبر را از کجا اوردند!
یک سوال می‌کنیم از شما:
اگر عمر بن صحاک هم نسب رسول الله است، چگونه خودش خبر نداشته که هم نسب رسول الله بوده،اما شما خبر دارید؟! ان‌وقت می‌خواسته با ام کلثوم دختر حضرت علی (ع) ازواج کند تا با پیامبر هم نسب شود؟
شاید شما بیشتر نیاز به توضیح و تفهیم داشته باشید بابت این مطلب!
عمر بن صحاک با سند صحیح روایت کرده است که من از پیامبر شنیدم که گفت: هر سبب و نسبى در روز قیامت قطع خواهد شد، مگر سبب و نسب من! و من دوست داشتم که بین من و پیامبر سبب و نسبى باشد.
حالا با توجه به این روایت صحیح اقایان وهابی می گویند، عمر بن صحاک با پیامبر هم نسب است .در حالی که اگر این‌طور باشد و با پیامبر هم نسب باشد، چطور او ارزو داشت که هم نسب رسول الله باشد؟نکند عمر خودش نسبش را نمی‌شناخت، ولی شما بیشتر از عمر خبر از نسبش دارید؟
البته یک نکته دیگر هم ممکن است وجود داشته باشد، ان هم این است که عمر بن صحاک به قول مولا علی (ع) در این موضوع هم دروغ گفته است.  
اقایان امدند ابرو را درست کنند، زدند چشم را هم کور کردند! امدند نسب عمر را بسازند، ناگزیر کذاب بودن عمر را ثابت کردند. 
ولی خودمانیم،چطور عمر خبر از نسب خودش نداشت ،ولی وهابیون بعد از 1400 سال فهمیدند؟! ما خودمان هم در تحیّریم!
نکته دیگر اینجاست: اگر واقعا نسب عمر به نسب پیامبر متصل می شده و این قدر هم افتخار امیز بوده، چرا عمر این افتخار را به کارنامه پوشالی اش و دیگر افتخاراتش اضافه نکرد؟زیرا عمر ترس داشت که کسی از نسبش خبر داشته باشد!
وقتی عمر از انتشار نسبش ترس داشته ،دو حالت بیشتر ندارد. یا از پیامبر بدش می امد که نسبش با پیامبر یکی باشد،یا اینکه زنا زاده بوده و جرات نشر نسبش را نداشته است.
 عمر بن خطاب می گوید  : 
«أیها الناس ! تعلموا أنسابکم أرحامکم ولایسألنی أحد ما وراء الخطاب.»  
«ای مردم ! نسب خود را یاد بگیرید و کسی از قبل از خطاب از من سئوال نکند .»
واقعا چه افتخاری در پس این نسب است که عمر از افشای ان می ترسد؟
وکان الخطاب والد عمر بن الخطاب عمه وأخاه لامه وذلک لان عمرو بن نفیل کان قد خلف على امرأة أبیه بعد أبیه، وکان لها من نفیل أخوه الخطاب قاله الزبیر بن بکار ومحمد بن إسحاق.
خطاب هم بابای عمر بوده و هم عمویش و هم دائیش!
الکتاب : البدایة والنهایة- ج 2 – ص 296.
به به عجب نسب طلایی داشته است عمر بن صحاک شما!!!
حالا این نسب طوفانیش را قبول کنیم یا ان چرندیات شما را؟
واقعا اگر نسبش صحیح و سالم بوده است، چرا اینقدر واهمه از افشای ان داشته است؟
تفسیر درالمنثور سیوطی,ص۵۴۷ عن ابن عباس:رسول اکرم (ص )فرمودند:هرچه می‌خواهید ازمن بپرسید تا شما را از آن خبردهم.پس مردی بلند درآن روز که برخی ازمسلمین از بلند شدن او بدشان آمد،گفت پدرمن کیست؟فرمودند:حذافه(آن‌چه ازاین حدیث برداشت می‌شود،کراهت مسلمین از سوال عبدالله بن حذافه است. چراکه عبدالله ازنسبش مطمئن بود واحتمالا برای برملا شدن نصب دیگران چنین سوالی کرده وازدیگر احادیث ثابت می‌شود,آن‌کسی که ازاین سوال بدش آمده عمربن الخطاب بوده است)پاراگراف آخر ص۵۴۷ از سدی:بعدازجواب ابن حذافه (گویا نوبت به عمر رسید درباره نسبش که ),عمر بلند شد رفت به سمت رسول خدا(ص ), (به پای حضرت افتاد )وپاهای حضرت(ص )را بوسید وگفت ؛راضی شدیم به اینکه الله پروردگارمان است ،شما نبی مایید،قرآن امام ماست(ابتدای ص۵۴۸). پس یا رسول الله(ص )مارا عفو بفرما که خداشما را عفو کند،پس عمر ازمنبرپایین نیامد تا رسول خدا(ص )راضی شد نسب اورا نگویند.پس درآن روز رسول اکرم (ص) فرمودند:این(عمر)بچه ی ملافه تختخواب‌های زنا و تربیت یافته زن زنا کاره (که مانند سنگ زیرین آسیاب درفشار بود)است.وآیه...قومی از گذشته شما سوال کردند نازل شد.