شبهه: ابوبکر خلیل و دوست رسول الله
جماعت وهابیه باز هم دست به فضیلت سازی برای ابوبکر زده اند و ادعا کرده اند ابوبکر طبق روایت ذیل خلیل پیغمبر است.
وَلَوْ کُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلًا مِنْ أُمَّتِی لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَکْرٍ إِلَّا خُلَّةَ الْإِسْلَامِ لَا یَبْقَیَنَّ فِی الْمَسْجِدِ خَوْخَةٌ إِلَّا خَوْخَةُ أَبِی بَکْرٍ.
رسول الله فرموده اند: اگر من بخواهم دوستى انتخاب کنم، آن شخص ابوبکر خواهد بود.
صحیح بخاری، ح 3615 .
اولا. همان طورکه در روایت مشاهده کردید، پیغمبر نفرمودند که ابوبکر خلیل من است. بلکه فرمودند اگر بخواهم خلیلی انتخاب کنم، ابوبکر را انتخاب می کنم. حال انکه او را به عنوان خلیل انتخاب نکرده است. لذا جماعت وهابی زمانی می توانند به این روایت استدلال کنند که پیغمبر او را به عنوان خلیل خود نصب کرده باشد، لذا وقتی جعل نشده نمی تواند فضیلت باشد.
ثانیا. اهل سنت خبر ندارند که قبل از اینکه ابوبکر خلیل پیغمبر باشد، عثمان را خلیل خود انتخاب کرده است!
لکل نبی خلیل فی أمته ، وإن خلیلی عثمان بن عفان .
هر نبی در هر امتی خلیلی داشت و خلیل من عثمان است.
الجامع الصغیر ، جلال الدین سیوطی ، ج2 ، ص 416 .
حالا سوال پیش می اید، اگر قرار است پیغمبر اهل سنت خلیلی را برگزیند، ان شخص ابوبکر است. پس چرا عثمان را انتخاب کرده؟ و اگر عثمان خلیل پیغمبر است، چرا ابوبکر گزینه روی میز انتخاب خلیل پیغمبر است؟
واقعا دوستان عزیز و گرامی این تناقضها نشان می دهد که همه این روایت ها از بیخ و بن و اساس، باطل و جعلی است. کما اینکه ابن قیم جوزیه که خود از نواصب و شاگرد بزرگ ناصبی عالم یعنی ابن تیمیه است ،در باره فضائل ابوبکر میگوید:
قد تعصب قوم لا خلاق لهم یدعون التمسک بالسنه قد وضعوا لابی یکر فضائل ...
گروهی بی اهمیت که مدّعی تمسک به سنت می باشند، از روی تعصب دست به جعل فضائل برای ابوبکر زده اند .
الموضوعات – ج 1 – ص303 .
و از همه جالب تر اینجاست که ابن حدید معتزلی هم این روایت را جعلی میداند. کما اینکه صریح تصریح مینماید .
ابن ابی الحدید معتزلی در باره گروه «بکریّه» می گوید : «و چون بکرّیه دیدند که شیعیان چه می کنند (منظورش روایاتی است که شیعیان از خود اهل سنت در فضائل امیر المومنین (علیه السلام) دال بر امامت آن حضرت نقل می کنند) آنها نیز در مقابل برای ابوبکر به جعل روایات روی آوردند. به عنوان مثال : در برابر «حدیث اخوّت» که در شان امیرالمومنین (علیه السلام) است حدیث " لو کنت متخذا خلیلا " را در شان ابوبکر، و در برابر حدیث « قلم و دوات» حدیث دیگری ساختند که: " ایتونی بدواه و بیاض اکتب فیه لابی بکر کتابا لا یختلف علیه اثنان "
و نیز مطالبی دیگر چون " انا راض عنک فهل انت عنی راض ؟"
ای ابوبکر! من از تو راضی هستم آیا تو هم از من راضی هستی ؟
شرح ابن ابی الحدید-ج11- ص48 .
همان طور که دیدید حتی علمای اهل سنت هم این روایت خلیلی ابوبکر را جعلی می دانند.
اما جای دارد که ما یک بحث رجالی هم در این مورد داشته باشیم تا ببینیم ایا این روایت بخاری صحیح است یا خیر؟
این روایت بخاری از دو طریق نقل شده است.
بررسی سند روایت اول:
در روایت اولى که از بخارى نقل شد، سند روایت به این صورت بود:
عبد اللَّهِ بن مُحَمَّدٍ الْجُعْفِیُّ قال: حدثنا وَهْبُ بن جَرِیرٍ قال: حدثنا أبی قال: معت یَعْلَى بن حَکِیمٍ عن عِکْرِمَةَ عن بن عَبَّاسٍ.
این روایت از عکرمه نقل شده است که حالا با هم ترجمه عکرمه را می بینیم:
آقای عبد الله بن عمر به نافع (غلام یا شاگردش) میگوید:
لا تکذب علی، کما کذب عکرمة علی إبن عباس.
بر من دروغ مبند، همانطور که عکرمه بر إبن عباس دروغ میبست.
تهذیب التهذیب لإبن حجر العسقلانی، ج7، ص237 ـ تاریخ الإسلام للذهبی، ج7، ص178 ـ عمدة القاری شرح صحیح البخاری للعینی، ج1، ص8 ـ الاستذکار لإبن عبد البر، ج3، ص276 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج41، ص107 ـ تهذیب الکمال فی أسماء الرجال للمزی، ج20، ص279 ـ سیر أعلام النبلاء للذهبی، ج5، ص22.
آقای سعید بن مسیب هم به غلامش میگوید:
لا تکذب علی، کما کذب عکرمة علی إبن عباس.
بر من دروغ مبند، همانطور که عکرمه بر إبن عباس دروغ میبست.
تاریخ الإسلام للذهبی، ج7، ص178 ـ میزان الإعتدال للذهبی، ج3، ص96 ـ تاریخ مدینة دمشق لإبن عساکر، ج41، ص109 ـ مقدمة فتح الباری فی شرح صحیح البخاری لإبن حجر العسقلانی، ص425 ـ الوافی بالوفیات للصفدی، ج20، ص40.
وکذّبه مجاهد وابن سیرین ومالک:
مجاهد، ابن سیرین و مالک او را تکذیب کرده اند.
عمدة القاری: 1 / 8 ; المغنی فی الضعفاء: 2 / 439 / ش 4169; غایة النهایة فی طبقات القرّاء: 1 / 230.
حالا برادران و شیعیان گرامی می دانید جالب ترین این سناریوی فضیلت تراشی اهل سنت کجاست؟ ان زمانی است که این دو روایت یعنی روایت عثمان خلیل پیغمبر است(لکل نبی خلیل فی أمته ، و
إن خلیلی عثمان بن عفان) و روایت ابوبکر خلیل پغمبر(وَلَوْ کُنْتُ مُتَّخِذًا خَلِیلًا مِنْ أُمَّتِی لَاتَّخَذْتُ أَبَا بَکْرٍ) هر دوی این روایت از عکرمه نقل شده است.
آیا به راستی جالب نیست که در یک روایت،عکرمه می گوید: عثمان خلیل پیغمبر است و در روایت دیگر می گوید ابوبکر خلیل پیغمبر می باشد؟!
جماعت وهابی ما شیعیان چگونه این همه تناقض گویی و یک بام و بیست هوایی را باید پذیرا باشیم؟
شما خودتان را باید جای ما بگذارید .یک راوی کذاب چون عکرمه در یک حدیث می گوید عثمان خلیل پیغمبر است و در روایت دیگر می گوید ابوبکر است و از همه جالب تر این است که با این تدلیس و تزویر می خواهید یک فضیلت تراشی برای ابوبکر کنید و ان را غالب جماعت مسلمانان کنید. واقعا از این تدلیس و تزویر ها خجالت نمی کشید؟ حاشا لله!
بررسی سند روایت دوم:
روایت دومى که از بخارى نقل شد، به این صورت بود:
حدثنا إِسْمَاعِیلُ بن عبد اللَّهِ قال حدثنی مَالِکٌ عن أبی النَّضْرِ مولى عُمَرَ بن عُبَیْدِ اللَّهِ عن عُبَیْدٍ یَعْنِی بن حُنَیْنٍ عن أبی سَعِیدٍ الْخُدْرِیِّ....
در این سند نیز اشکالات متعددى وجود دارد که ما به خاطر اختصار فقط نخستین راوى آن؛ یعنى اسماعیل بن عبد الله را بررسى مىکنیم:
مزى در تهذیب الکمال در ترجمه اسماعیل بن عبد الله مىنویسد:
وَقَال أبو بکر بن أَبی خیثمة، عن یحیى بن مَعِین: صدوق ضعیف العقل، لیس بذاک، یعنی أنه لا یحسن الحدیث. وَقَال معاویة بن صالح، عن یحیى: أبو أویس وابنه ضعیفان. عن یحیى بن مَعِین: ابن أَبی أویس وأبوه یسرقان الحدیث. وَقَال إبراهیم بن عَبد الله الجنید، عن یحیى: مخلط یکذب، لیس بشیءٍ وَقَال النَّسَائی: ضعیف. وَقَال فی موضع آخر: لیس بثقة. وَقَال أبو أحمد بن عدی: ابن أبو أویس هذا روى عن خاله مالک أحادیث غرائب، لا یتابعه أحد علیه.
ابوبکر بن أبى خیثمه از یحیى بن معین نقل کرده است که: او راستگو است؛ ولى عقلش ضعیف بود و احادیث را درست نقل نمىکرد. معاویة بن صالح از یحیى بن معین نقل کرده است که ابو اویس و پسرش هر دو ضعیف هستند.
از یحیى بن معین نقل شده است که ابن أبى اویس و پدرش حدیث دیگران را دزدى و به نام خود ثبت مىکردند. ابراهیم بن جنید از یحیى بن معین نقل کرده است که او احادیث صحیح و ضعیف را بههم مىآمیخت و دروغ مىگفت، شخص قابل توجهى نیست. نسائى گفته: ضعیف است، و در جاى دیگر کفته: قابل اعتماد نیست. ابو احمد بن عدى گفته: ابن ابى اویس، از دایى خودش مالک بن أنس (امام مالکیه) احادیث عجیب نقل مىکرد که هیچ کس این روایات را از او نمىپذیرفت.
المزی، یوسف بن الزکی عبدالرحمن ابوالحجاج (متوفای742هـ)، تهذیب الکمال، ج 3، ص 127 ، تحقیق: د. بشار عواد معروف، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1400هـ – 1980م.
اتفاقا یکى از احادیثى که اسماعیل بن أبى اویس از دایى خودش مالک بن أنس نقل کرده است، همین روایت است.
و ابن حجر عسقلانى در تهذیب التهذیب مىنویسد:
وقال الدولابی فی الضعفاء سمعت النصر بن سلمة المروزی یقول ابن أبی أویس کذاب. وحکى بن أبی خیثمة عن عبد الله بن عبید الله العباسی صاحب الیمن أن إسماعیل ارتشى من تاجر عشرین دینارا حتى باع له على الأمیر ثوبا یساوی خمسین بمائة. قال أبو الفتح الأزدی حدثنی سیف بن محمد أن بن أبی أویس کان یضع الحدیث.
دولابى در کتاب ضعفاء گفته: از نصر بن سلمه مروزى شنیدم که مىگفت: ابن أبى اویس دروغگو است. ابن أبى خیثمه از عبد الله بن عبید الله نقل کرده است که اسماعیل از یک تاجر بیست دینار رشوه گرفت تا آن تاجر بتواند لباسى را امیر به نصف قیمت بخرد. ابوالفتح ازدى گفته: سیف بن محمد براى من نقل کرد که ابن أبى اویس، حدیث جعل مى کرد.
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، تهذیب التهذیب، ج 1، ص 272، ناشر: دار الفکر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1404 - 1984 م.
از مجموع سخنان دانشمندان علم رجال اهل سنت استفاده مىشود که اسماعیل بن عبد الله؛ عقل ضعیفى داشته، در نقل حدیث ضعیف بوده، حدیث دیگران را دزدى و به نام خودش ثبت مىکرده، بسیار دروغگو بوده، از دایى خودش (مالک) احادیث عجیب نقل مىکرده، رشوه مىگرفته، حدیث جعل مىکرده و.... این گوشههاى از سخنان علماى اهل سنت در تضعیف این شخص بود. حال سؤال ما از منصفان اهل سنت این است که آیا مىتوان به روایت چنین شخصى اعتماد کرد؟
حالا بماند که این دو روایت در کتاب بخاری امده و بخاری خودش مورد ضعف و جرح است، حالا بماند بقیه رواتش که ما ضعف انها را اوردیم.
و در پایان باید به این سناریو اهل سنت گفت شما که مدعی هستید پیغمبر در یک حدیث متواتر فرموده است «من کنت مولاه فهذا علیا مولاه»، و مولا به معنای دوست است. چگونه می شود پیغمبر مولا علی (ع) را دوست خود گرفته اما می خواهد هم عثمان را دوستش بگیرد و هم ابوبکر را؟ این چه پیغمبری است که شما دارید و هر روز یک چیز می گوید؟
ما از شما تقاضا داریم برای خلفا خود یک فضیلت به ما معرفی نمایید که دارای سند صحیح داشته باشد، حقیر هم اکنون یک سال است که در کانال خود تحدی کرده ام که یک فضیلت برای خلفای خود بیاورید؛ که هنوز از اوردن ان عاجز هستید.