منهاج البدعه الامویه

 باز هم اشکال در متن و درایه حدیث است.
خوب اگر انصار از ابوبکر تقدم نجستند و با ابوبکر بیعت کردند چرا در صحیح بخاری عمر می گوید: «ان الانصار خالفونا انصار» در سقیفه با ما مخالفت کردند، مگر بیعت نکردند طبق نظر شما؟ پس چرا عمر می گوید مخالفت کردند؟
نکته بعدی این است، انصار میل به خالفت مولا داشتند، بعد چطور با ابوبکر بیعت کردند؟
فقالت الأنصار أو بعض الأنصار: لا نبایع إلاّ علیّاً. 
تاریخ الطبری، ج2، ص443 ـ الکامل فی التاریخ لإبن الأثیر، ج2، ص.
زبیر بن بکار می گوید : 
 وکان عامّة المهاجرین وجلّ الأنصار لا یشکّون أنّ علیّاً هو صاحب الأمر بعد رسول‏اللّه‏.
عموم  مهاجرین و انصار هیچ گونه شکی نداشتند که بعد از رسول خدا خلیفه و صاحب امر علی(علیه السلام)است .
الأخبار الموفّقیات لابن بکار (ت 272): 580، ومثله فی تاریخ الیعقوبی: 103/2.

https://t.me/seyyedabbas_133/990
 
 

رقم الحدیث: 743.
(حدیث مرفوع) أَخْبَرَنَا ابْنُ الأَعْرَابِیِّ (ثقة حافظ)، نا ابْنُ أَبِی خَیْثَمَةَ (ثقة حافظ)، نا مُعَاوِیَةُ بْنُ عَمْرٍو (ثقة)، نا زَائِدَةُ (ثقة ثبت), عَنْ عَاصِمٍ (صدوق حسن الحدیث)، عَنْ زِرٍّ ,(ثقة)  عَنْ عَبْدِ اللَّهِ (ابن مسعود صحابی) ، قَالَ : " لَمَّا قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) , قَالَتِ الأَنْصَارُ : مِنَّا أَمِیرٌ وَمِنْکُمْ أَمِیرٌ ، فَأَتَى عُمَرُ , وَقَالَ : " یَا مَعْشَرَ الأَنْصَارِ , أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) أَمَرَ أَبَا بَکْرٍ أَنْ یَؤُمَّ النَّاسَ ، فَأَیُّکُمْ تَطِیبُ نَفْسُهُ أَنْ یَتَقَدَّمَ أَبَا بَکْرٍ " ؟ قَالُوا : نَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ نَتَقَدَّمَ أَبَا بَکْرٍ . 
الکتب «غریب الحدیث للخطابی» حدیْثُ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ

https://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=566&pid=307463&hid=743

ترجمه: ابن مسعود می گوید: آن‌گاه که رسول خدا وفات یافتند، انصار گفتند از ما امیری باشد و از شما امیری، عمر جلو آمد و گفت:  ای گروه انصار، آیا مگر نمی دانید که رسول خدا (صلی الله علیه وسلم) ابوبکر را دستور داد که امامت برای مردم کند؟پس کدام یک از شما برای خودش می پسندد که بر ابوبکر جلو بیوفتد؟ گفتند: پناه می بریم به خداوند از اینکه بر ابوبکر جلو بیفتیم.
دوستان عزیز خوب دقت کنید اینها روایتی باطل و ضعیف است که از مولا علی (ع) در مورد ابوبکر اوردند و کاملا سخن پیش نمازی مشخص است، نگاه کنید به حدیث:
رقم الحدیث: 333.
(حدیث مرفوع) أَخْبَرَنَا مُحَمَّدٌ (ثقة)، قَالَ : ثَنَا وَکِیعٌ (ثقة حافظ إمام)، عَنْ أَبِی بَکْرٍ الْهُذَلِیِّ (ثقة)، عَنِ الْحَسَنِ (ثقة یرسل کثیرا ویدلس) ، قَالَ : قَالَ عَلِیٌّ : " لَمَّا قُبِضَ النَّبِیُّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) ، نَظَرْنَا فِی أَمْرِنَا ، فَوَجَدْنَا النَّبِیَّ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) قَدَّمَ أَبَا بَکْرٍ فِی الصَّلاةِ . فَرَضِینَا لِدُنْیَانَا مَا رَضِیَ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) لِدِینِنَا ، فَقَدَّمْنَا أَبَا بَکْرٍ رَحِمَهُ اللَّهُ " .

https://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=349&pid=183191&hid=333

قَدَّمَ أَبَا بَکْرٍ فِی الصَّلاةِ .
ابوبکر مقدم در نماز شده.
الا من تحدی می کنم از روایت عمر، پیش نمازی را ثابت کن!
أَلَسْتُمْ تَعْلَمُونَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) أَمَرَ أَبَا بَکْرٍ أَنْ یَؤُمَّ النَّاسَ.
عن عبدالله بن عمر قال: قیل لعمر: ألا تستخلف؟ فقال: إن أستخلف فقد استخلف من هو خیر منّی: أبو بکر، وإن أترک فقد ترک من هو خیر منّی: رسول اللّه (صلى اللّه علیه وسلم). 
 به عمر گفته شد: چرا برای بعد از خود خلیفه تعیین نمی‌کنی؟ در جواب گفت: اگر خلیفه تعیین کنم، کاری که شخص بهتر از من کرده را انجام داده‌ام. و اگر خلیفه تعین نکنم باز هم کار کسی که بهتر از من بوده را انجام داده‌ام و آن رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلّم) است.   صحیح بخاری، ج 4، ص2256، ح 7218، کتاب الأحکام، باب الاستخلاف 51 . 
صحیح مسلم، ج 3 ، ص1454، ح 1823،کتاب الإمارة، باب الاستخلاف وترکه.
پس تا اینجا ثابت شد که ناقل خبر عمر است و نه ابوبکر.
ثانیا. به اقرار این وهابی ابوبکر نه نماز خوانده و نه امام بوده، زیرا الفاظش نیامده است.
خوب پس سناریوی نماز ابوبکر و امام بودنش خلافتش را باطل می کند. زیرا شما برای اثبات خلافت به امام بودنش استدلال می کنید.
اقرار علمای وهابی که اصلا ابوبکر امام نبوده، بله موذن بوده است.
قد احتجوا لجوازه بأن أبا بکر الصدیق (رضی الله عنه) کان یسمع الناس التکبیر خلف النبی (صلى الله علیه وسلم) فی مرضه.
الکتب « القواعد النورانیة » فصل «فی الصلاة » فصل فی بیان القدر المشروع للإمام فی الصلاة.
القواعد النورانیة الفقهیة.
شیخ الإسلام ابن تیمیة. 
دار ابن الجوزی.
سنة النشر: 1422هـــ. 
رقم الطبعة: —- 
عدد الأجزاء: جزء واحد.

http://library.islamweb.net/newlibrary/display_book.php?flag=1&bk_no=128&ID=25

ثالثا. روایت شما تعدد طرق نداشت بلکه خبر واحد بوده و از یک نفر نقل شده است.
- حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الأَسْوَدِ عَنْ عَائِشَةَ -  وَقَعَدَ النَّبِىُّ (صلى الله علیه وسلم) إِلَى جَنْبِهِ ، وَأَبُو بَکْرٍ یُسْمِعُ النَّاسَ التَّکْبِیرَ.   بخارى روایت هفتم را از عایشه این گونه نقل مى کند :پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) به او اشاره کرد که نماز بخوان .ابوبکر عقب ایستاد و پیامبر (صلى اللّه علیه وآله)کنارش نشست و ابوبکر صداى تکبیر را به مردم مى رساند. 
 صحیح بخاری ، محمد بن اسماعیل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 174 . کتاب الاذان ، باب من اسمع الناس بتکبیر الامام.
روایت ضعیبف است، در درایه و رجال حسن هم نیست.
- حَدَّثَنَا مُسَدَّدٌ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ دَاوُدَ قَالَ حَدَّثَنَا الأَعْمَشُ عَنْ إِبْرَاهِیمَ عَنِ الأَسْوَدِ عَنْ عَائِشَةَ ‌(رضى الله عنها) قَالَتْ لَمَّا مَرِضَ النَّبِىُّ ( صلى الله علیه وسلم) مَرَضَهُ الَّذِى مَاتَ فِیهِ أَتَاهُ بِلاَلٌ یُؤْذِنُهُ بِالصَّلاَةِ فَقَالَ « مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ » . قُلْتُ إِنَّ أَبَا بَکْرٍ رَجُلٌ أَسِیفٌ ، إِنْ یَقُمْ مَقَامَکَ یَبْکِى فَلاَ یَقْدِرُ عَلَى الْقِرَاءَةِ . قَالَ « مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ » . فَقُلْتُ مِثْلَهُ فَقَالَ فِى الثَّالِثَةِ أَوِ الرَّابِعَةِ « إِنَّکُنَّ صَوَاحِبُ یُوسُفَ ، مُرُوا أَبَا بَکْرٍ فَلْیُصَلِّ » . فَصَلَّى وَخَرَجَ النَّبِىُّ (صلى الله علیه وسلم)یُهَادَى بَیْنَ رَجُلَیْنِ ، کَأَنِّى أَنْظُرُ إِلَیْهِ یَخُطُّ بِرِجْلَیْهِ الأَرْضَ ، فَلَمَّا رَآهُ أَبُو بَکْرٍ ذَهَبَ یَتَأَخَّرُ ، فَأَشَارَ إِلَیْهِ أَنْ صَلِّ ، فَتَأَخَّرَ أَبُو بَکْرٍ (رضى الله عنه)وَقَعَدَ النَّبِىُّ (صلى الله علیه وسلم)إِلَى جَنْبِهِ ، وَأَبُو بَکْرٍ یُسْمِعُ النَّاسَ التَّکْبِیرَ. 
 بخارى روایت هفتم را از عایشه این گونه نقل مى کند : مسدّد از عبداللّه بن داوود ، از اعمش ، از ابراهیم ، از اسود ، نقل مى کند که عایشه گوید : وقتى که پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) بیمار شد ـ همان بیمارى که به سبب آن وفات یافت ـ بلال آمد تا ایشان را از وقت نماز آگاه سازد . پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) فرمود : به ابوبکر بگویید نماز بخواند. گفتم: ابوبکر مردى دل نازک است; اگر در جایگاه شما بایستد گریه اش مى‌گیرد و قادر به قرائت نخواهد بود .فرمود :به ابوبکر بگویید نماز بخواند. من باز همان پاسخ را تکرار کردم . پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) براى بار سوم و چهارم تکرار کرد و فرمود : شما هم‌چون زنان مصر در زمان یوسف [به دنبال خواسته خود] هستید. به ابوبکر بگویید نماز بخواند . درنتیجه ابوبکر نماز خواند. پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) با قامتى خمیده و در حالى که به دو نفر تکیه کرده بود از منزل خارج شد . گویى مى‌دیدم که پاهایش بر زمین کشیده مى شد. وقتى ابوبکر او را دید به عقب رفت . پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) به او اشاره کرد که نماز بخوان. ابوبکر عقب ایستاد و پیامبر (صلى اللّه علیه وآله) کنارش نشست و ابوبکر صداى تکبیر را به مردم مى رساند. 
 صحیح بخاری ، محمد بن اسماعیل ( 256 هـ ) ، ج 1 ، ص 174 . کتاب الاذان ، باب من اسمع الناس بتکبیر الامام.
باز هم بی سوادی دیگر:
اولا. باب موید درایه حدیث نیست.ثانیا. در ارسال خبر امده که ابوبکر موذن بوده است. ثالثا. ابوبکر که موذن بوده چطور شما می گویید یش نماز است؟