آیه شجره ملعونه
شبهه وهابیت:
برخی از مفسرین شان نزول این آیه را بر بنی امیه باطل دانستند.
پاسخ:
یکی از آیات قران که در مطاعن اجداد اهل سنت یعنی معاویه و عثمان است، ایه 60 سوره نساء است .
وإِذْ قُلْنَا لَکَ إِنَّ رَبَّکَ أَحَاطَ بِالنَّاسِ وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیا الَّتِی أَرَینَاکَ إِلَّا فِتْنَةً لِلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یزِیدُهُمْ إِلَّا طُغْیانًا کَبِیرًا«60 »
(به یاد آور) زمانی را که به تو گفتیم: «پروردگارت احاطه کامل به مردم دارد؛ (و از وضعشان کاملا آگاه است.) و ما آن رؤیایی را که به تو نشان دادیم، فقط برای آزمایش مردم بود؛ همچنین شجره ملعونه را که در قرآن ذکر کردهایم. ما آنها را بیم داده (و انذار) میکنیم؛ اما جز طغیان عظیم، چیزی بر آنها نمیافزاید!»
پاسخ:
اولا )اینکه هیچ کدام از این افراد برای رد کردن ایه قران دلیل اقامه نکردند و یک مشت اباطیل و سیاه نمایی را تحویل دادند.
ثانیا )خود طبری تصریح کرده هیچ اختلافی در این نیست که ایه شجره ملعونه در قران شان نزولش برای بنی امیه است.
قوله (والشجرة الملعونة فی القرآن ... ) ولا اختلاف بین أحد أنه أراد بها بنى أمیة ومنه قول الرسول (علیه السلام) وقد رآه مقبلا على حمار ومعاویة یقود به ویزید ابنه یسوق به لعن الله القائد والراکب والسائق.
تاریخ الطبری ،ج5 ،ص622.
کلام خداوند که فرموده است «درخت لعنت شده در قرآن ... » در این که مراد از «شجره ملعونه» بنی امیه است اختلافی نیست؛ و از موارد لعن بنی امیه کلام رسول خدا (صلى الله علیه وآله) است که ابوسفیان را دید سوار بر مرکبی و معاویه آن را از جلو می کشد و یزید پسرش نیز از پشت سر آن را حرکت می دهد ؛فرمودند : خداوند جلودار و سواره و حرکت دهنده را لعنت کند .
تصویر کتاب:
امام قرطبى در تفسیر خود آورده :
قال سهل: إنّما هذه الرّؤیا هی أنّ رسول الله (ص) کان یرى بنی أمیّة ینزون على منبره نزو القردة فاغتمّ لذلک وما استجمع ضاحکا من یومئذ حتّى مات (ص) ، فنزلت هذه الآیة مخبرة أنّ ذلک من تملّکهم وصعودهم یجعلها الله فتنة للنّاس وامتحانا .
پیامبر گرامى (ص) در خواب دیده بود که بنى امیه همانند بوزینگان از منبر او بالا مى روند، به دنبال این خواب حضرت غمناک شد و تا آخر عمر، لب به خنده نگشود، آنگاه این آیه نازل شد واز سلطنت بنى امیه و بالا رفتن آنان خبر داد و همین مایه فتنه و آزمایش مردم قرار گرفت.
تفسیر القرطبیّ، ج 10 ،ص283_282.