منهاج البدعه الامویه

داستان رد الشمس: 
رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) سر بر دامن علی گذاشته و در حال دریافت وحی بود، علی نمازش عصر را نخوانده بود و خورشید غروب کرد، پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) وقتی که به حال خویش بازگشت پرسید: آیا نماز خوانده‌ای؟ در پاسخ گفت: نه، رسول خدا اینگونه دعا کرد: خدایا، علی در راه فرمانبرداری از تو وپیامبرت بوده، خورشید را برای وی برگردان اسماء می‌گوید: خودم دیدم که آفتاب غروب کرده بود، ودیدم که پس از غروب بار دیگر طلوع کرد. 
ادعای ابن تیمیه 
حدیث رد الشمس له قد ذکره طائفة کالطحاوی والقاضی عیاض وغیرهما وعدوا ذلک من معجزات النبی (صلى الله علیه و سلم) لکن المحققون من أهل العلم والمعرفة بالحدیث یعلمون أن هذا الحدیث کذب موضوع 
منهاج السنه ،ج۸ ،ص۱۶۵. 
خلاصه سخن ابن تیمیه این بود که: 
درست است افرادی مثل قاضی عیاض و طحاوی این روایت را تصحیح کرده اند اما هیچ یک از محققون و علمای حدیث این روایت را تصحیح نکردند و بر جعلی بودن ان عقیده دارند  اما خوب است با هم نظریه بزرگان اهل سنت در مورد طحاوی و قاضی عیاض را مطالعه کنیم.
الطحاوی کیست؟ 
قال ابوسعید: کان الطحاوی ثقه ثبتا فقیها عاقلا لم یخلف مثله .
قال ابن الجوزی: کان الطحاوی ثبتا فهما فقیها عاقلا .
قال الذهبی: الفقیه. المحدث. الحافظ. احد اعلام .
قال سیوطی: الامام العلامه. الحافظ .
قال أبن یونس: کان الطحاوی ثقة ثبتا فقهیا عارفا لم یخلق مثله. 
تاج التراجم فی طبقات الحنفیه ،ج۱، ص۳ .
 قاضی عیاض کیست؟ عالم المغرب وإمام أهل الحدیث فی وقته .
اللاعلام،ج۵ ،ص۹۹. 
قال الملاحی: کان القاضی رحمه الله بحر علم. 
ابن خاتمه: معظما للسنه عالما عاملا .
اما با هم روایتی که طحاوی نقل کرده است را ببینیم: 
حَدَّثَنَا أَبُو أُمَیَّةَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عُبَیْدُ اللهِ بْنُ مُوسَى الْعَبْسِیُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا الْفُضَیْلُ بْنُ مَرْزُوقٍ، عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ الْحَسَنِ، عَنْ فَاطِمَةَ بِنْتِ الْحُسَیْنِ، عَنْ أَسْمَاءَ ابْنَةِ عُمَیْسٍ، قَالَتْ: کَانَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ) یُوحَى إِلَیْهِ وَرَأْسُهُ فِی حِجْرِ عَلِیٍّ فَلَمْ یُصَلِّ الْعَصْرَ حَتَّى غَرَبَتِ الشَّمْسُ , فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ): ” صَلَّیْتَ یَا عَلِیُّ ؟ ” قَالَ: لَا، فَقَالَ رَسُولُ اللهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ): ” اللهُمَّ إِنَّهُ کَانَ فِی طَاعَتِکَ وَطَاعَةِ رَسُولِکَ فَارْدُدْ عَلَیْهِ الشَّمْسَ “، قَالَتْ أَسْمَاءُ: فَرَأَیْتُهَا غَرَبَتْ , ثُمَّ رَأَیْتُهَا طَلَعَتْ بَعْدَمَا غَرَبَتْ .
اجازه است به بررسی رجالی این حدیث بپردازیم: 
ابو امیه: قال أبو عبید الآجرى : سئل أبو داود عن أبى أمیة الثغرى ، فقال : ثقة. 
عبیدالله بن موسی العبسی: از رجال مسلم و بخاری است .
الفضیل بن المرزوق: از رجال مسلم است .
ابراهیم بن حسن: وذَکَره ابن حِبَّان فی “الثقات” 
لسان المیزان ،ج۱، ص۲۶۴ .
فاطمه بنت الحسین: ذکرها ابن حبان فى کتاب ” الثقات ” . 
روى لها أبو داود ، و الترمذى ، و النسائى فى ” مسند على ” . و ابن ماجة . 
اسماء بنت عمیس: صحابی است و نیازی به توثیقش وجود نیست .
تا اینجا که حرف طحاوی و قاضی عیاض ثابت شده است. و روایت دارای سلسله سند صحیح می باشد و بی سوادی ابن تیمیه ثابت شده است. 
جالب است بدانید طحاوی در مورد این روایت چنین نقل کرده است :
وحکى الطحاوی أن أحمد بن صالح کان یقول لا ینبغى لمن سبله العلم التخلف عن حفظ حدیث أسماء لأنه من علامات النبوة. 
الشفا بتعریف حقوق المصطفى، قاضی عیاض، ج۱ ،ص۲۸۴ .
(طحاوی نقل کرده است که احمد بن صالح می گفت کسی که اهل علم و به دنبال علم است نباید از حفظ کردن حدیث اسماء تخلف کند زیرا یکی از علامات نبوت است.)
 وقتی آش بیش از حد شور می شود صدای آشپز هم در می آید. 
شعیب ارنووط  وهابی معاصر چنان از سخن ابن تیمیه در مورد طحاوی تعجب می کند که در تحقیق کتاب مشکل الاثار پیرامون این ادعای ابن تیمیه چنین نوشته است: 
و ذکر شیخ الاسلام فی منهاج السنه۴/۱۹۴ و هو بصدد الطعن فی حدیث رجوع الشمس الی علی الذی صححه الامام الطحاوی… بانه لم یکن معرفته بالاسناد کمعرفه اهل العلم به. و هذا الحکم من شیخ الاسلام تعوزه الدقه فانه ما من حافظ من الحفاظ ینزه عما وقع فیه الامام الطحاوی… و کیف یتهم هذا الامام بانه لا معرفه له بالاسناد کمعرفه اهل العلم.. و الامام الطحاویلیس بمتفرد بتصحیح هذه الروایه قد وافقه غیر واحد من الائمه المتقدمین و المتاخرین. 
شرح مشکل الاثار، مقدمه تحقیق، ج۱ ،ص۶۸-۶۹ .
شیخ الاسلام در منهاج السنه به دنبال اشکال وارد کردن به حدیث رد الشمس بوده است که امام طحاوی آن‌را تصحیح کرده است…. و طحاوی را متهم کرده است به اینکه نسبت به علم حدیث شناسی اطلاعی ندارد….چگونه ابن تیمیه این امام را به عدم شناخت علم حدیث شناسی و سند شناسی متهم کرده است… 
امام طحاوی تنها کسی نیست که این روایت {رد الشمس} را تصحیح کرده است. همانا با او موافقت کرده اند بسیاری از ائمه حدیث از متقدمین و متاخرین. 
آری شعیب ارنووط وهابی معاصر تصریح می کند که تنها طحاوی نبوده است که این روایت را تصحیح کرده است ،بلکه بسیاری از علمای متقدم و متاخر این روایت را تصحیح کرده اند. 
نمونه ای از کلام علمای اهل سنت: 
احمد طبرانى حدیث رد الشمس را نقل می کند :
حدثنا علی بن سعید قال نا أحمد بن عبد الرحمن بن المفضل الحرانی قال نا الولید بن عبد الواحد التمیمی قال نا معقل بن عبید الله عن أبی الزبیر عن جابر ان رسول الله امر الشمس فتأخرت ساعة من نهار لم یرو هذا الحدیث عن معقل إلا الولید تفرد به أحمد بن عبد الرحمن ولم یروه عن أبی الزبیر إلا معقل. 
پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله وسلم) به خورشید فرمان داد تا مدّتی با تأخیر غروب کند، این روایت را از معقل کسی نقل نکرده به جز ولید. 
المعجم الأوسط، ج ۴، ص ۲۲۴، ح ۴۰۳۹ .
ابن حجر ذیل این روایت مى‌گوید: وإسناده حسن. 
اسناد این حدیث «حسن» است. 
فتح الباری، ج۶،ص۲۲۱ .
ابن حجر هیثمی نیز چنین گفته است: 
رواه الطبرانی فی الأوسط وإسناده حسن .
مجمع الزوائد، ج۸ ،ص۵۲۴ .
العجلونی هم چنین نوشته است: 
وروى الطبرانی فی الکبیر والأوسط بسند صحیح .کشف الخفاء ،ج۱ ،ص۴۲۸ .
ملا علی قاری هم چنین نوشته است: 
وروى الطبرانی أیضا فی معجمه الأوسط بسند حسن. 
مرقاه المفاتیح،ج۱۲، ص۲۳۰ .
مناوی نیز چنین گفته است: 
وأخطأ ابن الجوزی فی إیراده فی الموضوع .
ابن جوزی در این که حدیث ردالشمس را درموضوعات قرار داده اشتباه نموده است. 
فیض القدیر ،ج۵ ،ص۴۳۹ .
باید منتظر باشیم شاگرد مکتب ابن تیمیه این علما را هم متهم به بی‌سوادی کنند!
طبرانی بی سواد. ابن حجر عسقلانی بی سواد. ابن حجر هیثمی بی سواد. ملا علی قاری بی سواد. طحاوی بی سواد. قاضی عیاض بی سواد. مناوی بی سواد! 
** وای بر مذهبی که بزرگانش و شارحان صحیح بخاریش بی‌سواد باشند** 
امیدوارم شاگردان مکتب ابن تیمیه پاسخ دهند که چگونه از کسی تبعیت می کنند که علمای بزرگ اهل سنت را به بی‌سوادی متهم می کند و به آنها تهمت میزند در حالی که شاگرد مکتبش بر این مطلب تصریح دارد که بسیاری از علمای متقدم و متاخر این روایت را تصریح کرده اند.