شبهه شکستن پهلوی فاطمه (س) را اثبات کنید.
میپردازیم به روایاتی از این کتاب که خبر از شکستن پلهوی فاطمه میدهد.
"
حدثنی أبو الحسین محمد بن هارون بن موسى التلعکبری ، قال : حدثنی أبی ،
قال : حدثنی أبو علی محمد بن همام بن سهیل(رضی الله عنه)(وفات 332)،
قال:روى أحمد ابن محمد بن البرقی(وفات 280 )،عن أحمد بن محمد الأشعری
القمی،عن عبد الرحمن بن بحر(وفات 224)،عن عبد الله بن سنان،عن ابن مسکان،عن
أبی بصیر ،عن أبی عبد الله جعفر بن محمد(علیه السلام)،قال :
ولدت
فاطمة(علیها السلام)فی جمادى الآخرة،یوم العشرین منه،سنة خمس وأربعین من
مولد النبی(صلى الله علیه وآله).وأقامت بمکة ثمان سنین،وبالمدینة عشر
سنین،وبعد وفاة أبیها خمسة وسبعین یوما.وقبضت فی جمادی الآخرة یوم الثلاثاء
لثلاث خلون منه،سنة إحدى عشرة من الهجرة.وکان سبب وفاتها أن قنفذا مولى
عمر لکزها بنعل السیف بأمره،فأسقطت محسنا ومرضت من ذلک مرضا شدیدا،ولم تدع
أحدا ممن آذاها یدخل علیها.وکان الرجلان من أصحاب النبی(صلى الله علیه
وآله)سألا أمیر المؤمنین أن یشفع لهما إلیها،فسألها أمیر المؤمنین(علیه
السلام)فأجابت،فلما دخلا علیها قالا لها:کیف أنت یا بنت رسول
الله؟قالت:بخیر بحمد الله.ثم قالت لهما:ما سمعتما النبی(صلى الله علیه
وآله)یقول:" فاطمة بضعة منی،فمن آذاها فقد آذانی،ومن آذانی فقد آذى
الله"؟قالا : بلى.قالت:فوالله،لقد آذیتمانی.قال:فخرجا من عندها وهی ساخطة
علیهما ".
" حدیث گفت من را ابوالحسن محمد بن هارون بن موسی
التلعکبری،گفت پدرم به من حدیث گفت،گفت: حدیث گفت به من ابو علی محمد بن
همام بن سهل،گفت روایت کرده است احمد ابن محمد بن البرقی،از احمد بن محمد
الاشعری القمی،از عبد الرحمن بن بحر،از عبد الله بن سنان،از ابن مسکان،از
ابی بصیر،از امام صادق(علیه السلام) که گفت: فاطمه(علیها السلام) در روز
بیستم جُمادى الآخر در حالی که چهل و پنج سال از ولادت نبی اکرم (صلّى الله
علیه و آله)می گذشت متولد شد.او هشت سال در مکه و ده سال در مدینه و هفتاد
و پنج روز پس از وفات پدرش زندگی کرد.ایشان روز سهشنبه سوم ماه جُمادى
الآخر سال یازدهم هجرى از دنیا رحلت نمود. و سبب وفات حضرت آن بود که قنفذ
غلام عمر به امر او با تهِ غلاف شمشیر به سینه ایشان ضربه زد، و حضرت زهرا
مُحسِّن را سقط نمود و بدین جهت به شدت مریض شد. و نگذاشت احدى از آن
افرادى که وى را اذیت کرده بودند نزد او وارد شوند.آن دو نفر صحابی پیامبر
خدا از امیر المومنین(علیه السلام) خواستند تا برای آن دو از حضرت زهرا
(علیها السلام) اجازه حضور بگیرد. لذا امیر المومنین(علیه السلام) هم این
را از حضرت زهرا (علیها السلام) خواست و ایشان پذیرفت.وقتی آن دو بر حضرت
وارد شدند، گفتند: اى دختر پیغمبر خدا! در چه حالى؟فرمود: خداى را
شکر،خوبم. سپس به آن دو فرمود:آیا نشنیدید که پیامبر خدا می فرمود: فاطمه
پاره اى از تن من است،کسى که او را اذیت کند مرا اذیت کرده و کسى که مرا
اذیت کند خدا را اذیت کرده است؟گفتند: بلی. فرمود: به خدا قسم که شما مرا
اذیت کردهاید! امام سپس فرمود: پس آن دو از نزد حضرت خارج شدند در حالى که
آن بانو بر آنان خشمناک بود . "
حال به بررسی سند این روایت می پردازیم.
محمد بن هارون بن موسى التلعکبری.
این
راوی مجهول الحال است و هیچ گونه جرح و تعدیلی در کتب رجال قدیمی شیعه
ندارد و حکم به توثیق مجاهیل کردن یعنی حکم به توثیق اخبار نا معلوم از
افراد نامعلوم.
محمد جواهری نیز او را مجهول میداند.
محمد بن هارون بن موسى:أبو الحسین مضى فی ترجمة أحمد بن محمد بن الربیع عن النجاشی ذکره،وترحمه علیه،وروایته.
عن أبیه " التلعکبری " - مجهول - .
المفید من معجم رجال الحدیث - محمد الجواهری - ص 586.
نجاشی
در ترجمه «أحمد بن محمد بن الربیع الاقرع الکندی»سندی را ذکر میکند که در
آن اسم محمد بن هارون آمده و بر او ترحم کرده است«قال أبو الحسین محمد بن
هارون بن موسى (رحمه الله)»
پاسخ ما:
ابتدا به موضوع وثاقت محمد بن هارون التلعکبری پرداخته است.
لازم
به ذکر است که محمد بن هارون التلعکبری از مشایخ مرحوم نجاشی بوده
است،همانطور که آقا بزرگ تهرانی(که منافق دین به کلامش استدلال کرده)در
الذریعه میفرماید که محمد بن هارون از مشایخ مرحوم نجاشی است.
اسکن کتاب الذریعه.
الذریعه،جلد22،صفحه 332.
دوستان عزیز، قسمت مدنظر را رنگی کردم تا مشخص باشد.
آقا بزرگ تهرانی تصریح کرده است:
«محمدبن هارون بن موسی التلعکبری الذی هو من مشایخ نجاشی»
محمدبن هارون از مشایخ نجاشی است.
بنابراین محمد بن هارون از مشایخ مرحوم نجاشی است.
و منهج مرحوم نجاشی این بوده است که از غیر ثقه نقل روایت نکند،و به همین علت تمام مشایخ مرحوم نجاشی ثقه هستند.
همانطور که علامه سید خوئی(اعلی الله مقامه
شریف)در کتاب «معجم الرجال الحدیث»به این موضوع اشاره نمودهاند.
اسکن کتاب معجم رجال حدیث،کلام سید خویی(رحمه الله) در مورد وثاقت مشایخ نجاشی:
http://uupload.ir/files/r5ic_photo_2017-03-24_11-57-00.jpg
http://uupload.ir/files/v83_photo_2017-03-24_11-57-02.jpg
http://uupload.ir/files/b0kz_photo_2017-03-24_11-57-04.jpg
علامه سید خویی در ص 50 میفرماید:
و ممن شهد بوثاقه جماعه(علی نحو الاجمال) نجاشی،فانه یظهر منه توثیق جمیع مشایخه.
بنابراین
محمد بن هارون به این صورت وثاقتش نزد شیعه ثابت است،همچنین نظر مرحوم
مامقانی (رحمه الله) را نیز از کتاب تنقیح المقال در مورد محمد بن هارون
برایتان قرار میدهم.
شماره 11476 = محمد بن هارون ابوالحسین:حسن.
اسکن مطلب:
http://uupload.ir/files/9zfs_photo_2017-03-24_11-57-06.jpg
http://uupload.ir/files/xkyb_photo_2017-03-24_11-57-08.jpg
ما شبهه بعدی در مورد سند روایت:
مقدمه صحیح مسلم:
«أَنَّ
کُلَّ رَجُلٍ ثِقَةٍ،رَوَى عَنْ مِثْلِهِ حَدِیثًا وَجَائِزٌ،مُمْکِنٌ
لَهُ لِقَاؤُهُ وَالسَّمَاعُ مِنْهُ،لِکَوْنِهِمَا جَمِیعًا کَانَا فِی
عَصْرٍ وَاحِدٍ، وَإِنْ لَمْ یَأْتِ فِی خَبَرٍ قَطُّ،أَنَّهُمَا
اجْتَمَعَا وَلَا تَشَافَهَا بِکَلَامٍ،فَالرِّوَایَةُ ثَابِتَةٌ
وَالْحُجَّةُ بِهَا لَازِمَةٌ،إِلَّا أَنْ یَکُونَ هُنَاکَ دَلَالَةٌ
بَیِّنَةٌ ،أَنَّ هَذَا الرَّاوِیَ لَمْ یَلْقَ مَنْ رَوَى عَنْهُ،أَوْ
لَمْ یَسْمَعْ مِنْهُ شَیْئًا»
یعنی:
همهی رجل ثقه ای که در یک
دوره از زمان زندگی میکنند جائز و ممکن است که همدیگر را ببینند و از
همدیگر روایت بشنوند،مگر اینکه دلیل روشن و واضحی وجود داشته باشد که یک
راوی که از راوی دیگر روایت نقل میکند او را ندیده و از او شنود نداشته
است.
لینک کتاب در کتابخانه اینترنتی اهل سقیقه:
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=158&pid=105821
ادامه شبهه:
و مجرد
گفتن(رحمه الله علیه)ربطی به توثیق او ندارد. برای اینکه نجاشی درباره ضعفا
نیز (رحمه الله) را به کار برده است.برای مثال در صفحه 86 رجال نجاشی در
ترجمه«أحمد بن محمد بن عبیدالله بن الحسن»که ضعیفش میداند،میگوید«رأیت
شیوخنا یضعفونه،فلم أروعنه شیئا وتجنبته،وکان من أهل العلم والادب القوی
وطیب الشعر وحسن الخط،رحمه الله وسامحه.»
یعنی شیخهایمان را دیدم که
تضعیفش میکردند،از او راضی و خرسند نبودند و از او اجتناب میورزیدند،اهل
علم و ادب قوی شعر خوب و خط زیبا بود الله رحمتش کند و بیامرزد.
http://lib.eshia.ir/14028/1/86
همانطور که میبینیم برای این راوی ضعیف رحمه الله گفته است،آیا رحمه الله دلیل بر توثیق است؟قطعا خیر.
مشکل دیگر سند این روایت عدم اتصال آن می باشد و بین محمد بن همام و احمد بن محمد بن برقی انقطاع وجود دارد،دقت کنید:
حدثنی أبوعلی محمد بن همام بن سهیل(وفات 332)،قال:روى أحمد ابن محمد بن البرقی(وفات 280 )
کلمه
روی(روایت کرده)آمده است،و کلماتی که صراحت به شنیدن از او دارد به کار
نبرده است.مانند سمعت(شنیدم)یا أخبرنی(به من خبر داد)یا حدثنی(به من حدیث
گفت)،یا قال لی(به من گفت)، یا حدثنا(حدیثمان گفت)
و
کلمه روی بیانگر این است که محمد بن همام به طور مستقیم چنین خبری را از
احمد بن محمد بن برقی نشنیده است و معلوم نیست از کجا شنیده است و این
اشکال بزرگی برای این روایت میباشد.
راوی دیگر أحمد بن محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن علی البرقی میباشد که نجاشی در ترجمه او چنین میگوید.
وکان ثقة فی نفسه، یروی عن الضعفاء واعتمد المراسیل.
خودش ثقه است اما از ضعفا روایت میکند و به مرسلها اعتماد میکرد.
http://lib.eshia.ir/14028/1/76
نام کتاب:رجال النجاشی،نویسنده:النجاشی ،جلد: 1،صفحه : 76.
پاسخ ما:
فرمودند که محمد بن همام چون با لفظ غیرسماعی روایت را از احمد البرقی نقل کرده،پس در سند روایت انقطاع وجود دارد!
در ابتدا لازم به ذکر است که هر دو راوی مذکور از ثقات هستند،و وثاقتشان را در pdf مذکور قرار دادیم.
همچنین این دو راوی به مدت 22 سال هم عصر یکدیگر بودند!
حال ببینید رجال سقیفه که دچار آفت و طاعون است در همین مورد چه میگوید:
مقدمه صحیح مسلم:
«أَنَّ
کُلَّ رَجُلٍ ثِقَةٍ،رَوَى عَنْ مِثْلِهِ حَدِیثًا وَجَائِزٌ،مُمْکِنٌ
لَهُ لِقَاؤُهُ وَالسَّمَاعُ مِنْهُ،لِکَوْنِهِمَا جَمِیعًا کَانَا فِی
عَصْرٍ وَاحِدٍ، وَإِنْ لَمْ یَأْتِ فِی خَبَرٍ قَطُّ،أَنَّهُمَا
اجْتَمَعَا وَلَا تَشَافَهَا بِکَلَامٍ،فَالرِّوَایَةُ ثَابِتَةٌ
وَالْحُجَّةُ بِهَا لَازِمَةٌ،إِلَّا أَنْ یَکُونَ هُنَاکَ دَلَالَةٌ
بَیِّنَةٌ ،أَنَّ هَذَا الرَّاوِیَ لَمْ یَلْقَ مَنْ رَوَى عَنْهُ،أَوْ
لَمْ یَسْمَعْ مِنْهُ شَیْئًا»
یعنی:
همهی رجل ثقهای که در یک
دوره از زمان زندگی میکنند جائز و ممکن است که همدیگر را ببینند و از
همدیگر روایت بشنوند، مگر اینکه دلیل روشن و واضحی وجود داشته باشد که یک
راوی که از راوی دیگر روایت نقل میکند او را ندیده و از او شنود نداشته
باشد.
لینک کتاب در کتابخانه اینترنتی اهل سقیقه:
http://library.islamweb.net/hadith/display_hbook.php?bk_no=158&pid=105821
البانی که بخاری زمان اهل سقیفه است در سلسله احادیث صحیحه، ج 6 ،ص 1196 میگوید:
«لا یمکن التحقق من ثبوت التلاقی بین الرواة فی کل الطبقات»
یعنی:امکان اینکه در کل طبقات ثابت کنیم بین رواة دیدار و تلاقی وجود داشته است،وجود ندارد.
و همچنین میگوید:
«یکفینا فی هذه الحالة ثبوت المعاصرة وإمکان اللقاء»
یعنی:برای ما کفایت میکند که دو راوی هم عصر یکدیگر بودهاند و امکان دیدار بین دو راوی وجود داشته است.
پس
عدم استفاده از لفظ سماعی ضرری به سند روایت نخواهد زد و این مبنا را
جماعت وهابیه نیز در رجالشان دارند.بنابراین این اشکال نیز مردود است.
اما اشکال خنده دار دیگر این است که گفته است:
احمد البرقی به ضعفا و مراسیل اعتماد میکرده است.
مرحوم
نجاشی در مورد وی فرمودند که فی نفسه ثقه است.پس خود راوی ثقه است اما در
سند این روایت از راوی ثقه و به طور مستقیم نقل روایت کرده است.پس این
اشکال نیز مردود است.
تصحیح روایت دلائل الامامه توسط علمای مکتب امامیه:
تصحیح اول: مرحوم شیخ عباس قمی.
تصحیح سند روایت دلائل الامامه.
نزد علمای مکتب امامیه
مبنی بر مضروب شدن حضرت زهرا توسط...
تصحیح اول: مرحوم شیخ عباس قمی.
اسکن مطلب:
- ۹۷/۰۲/۱۴
- ۸۹۲ نمایش