خطبه شقشقیه 1
سه شنبه, ۸ خرداد ۱۳۹۷، ۱۰:۲۷ ق.ظ
شبهه: برخى از وهابىها ادعا کردهاند که خطبه شقشقیه تنها از طریق عکرمه غلام ابن عباس نقل شده است که او هم از خوارج بوده است و سخن خوارج از کى تا به حال براى شیعیان حجت شده است که به آن استناد مىکنند؟
پاسخ:
خطبه شریف شقشقیه، بیش از هفت سند در کتابهاى شیعه و سنى دارد که تنها دو طریق آن به عکرمه خارجى مىرسد
متن خطبه شقشقیه :
«أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَیَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّی مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى یَنْحَدِرُ عَنِّی السَّیْلُ وَ لَا یَرْقَى إِلَیَّ الطَّیْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَیْتُ عَنْهَا کَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَةٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّهُ فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِیلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ بَعْدَهُ ثُمَّ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الْأَعْشَى شَتَّانَ مَا یَوْمِی عَلَى کُورِهَا وَ یَوْمُ حَیَّانَ أَخِی جَابِرِ فَیَا عَجَباً بَیْنَا هُوَ یَسْتَقِیلُهَا فِی حَیَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَیْهَا فَصَیَّرَهَا فِی حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ یَغْلُظُ کَلْمُهَا وَ یَخْشُنُ مَسُّهَا وَ یَکْثُرُ الْعِثَارُ فِیهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا کَرَاکِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِیَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ حَتَّى إِذَا مَضَى لِسَبِیلِهِ جَعَلَهَا فِی جَمَاعَةٍ زَعَمَ أَنِّی أَحَدُهُمْ فَیَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّیْبُ فِیَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَکِنِّی أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَنٍ إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَیْهِ بَیْنَ نَثِیلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِیهِ یَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیعِ إِلَى أَنِ انْتَکَثَ عَلَیْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَیْهِ عَمَلُهُ وَ کَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ فَمَا رَاعَنِی إِلَّا وَ النَّاسُ کَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَیَّ یَنْثَالُونَ عَلَیَّ مِنْ کُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَایَ مُجْتَمِعِینَ حَوْلِی کَرَبِیضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَکَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ کَأَنَّهُمْ لَمْ یَسْمَعُوا اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَقُولُ تِلْکَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ بَلَى وَ اللَّهِ لَقَدْ سَمِعُوهَا وَ وَعَوْهَا وَ لَکِنَّهُمْ حَلِیَتِ الدُّنْیَا فِی أَعْیُنِهِمْ وَ رَاقَهُمْ زِبْرِجُهَا أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَ بَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِیَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَ لَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَ لَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَةِ عَنْزٍ قَالُوا وَ قَامَ إِلَیْهِ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ السَّوَادِ عِنْدَ بُلُوغِهِ إِلَى هَذَا الْمَوْضِعِ مِنْ خُطْبَتِهِ فَنَاوَلَهُ کِتَاباً قِیلَ إِنَّ فِیهِ مَسَائِلَ کَانَ یُرِیدُ الْإِجَابَةَ عَنْهَا فَأَقْبَلَ یَنْظُرُ فِیهِ (فَلَمَّا فَرَغَ مِنْ قِرَاءَتِهِ) قَالَ لَهُ ابْنُ عَبَّاسٍ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ لَوِ اطَّرَدَتْ خُطْبَتُکَ مِنْ حَیْثُ أَفْضَیْتَ فَقَالَ هَیْهَاتَ یَا ابْنَ عَبَّاسٍ تِلْکَ شِقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ قَالَ ابْنُ عَبَّاسٍ فَوَاللَّهِ مَا أَسَفْتُ عَلَى کَلَامٍ قَطُّ کَأَسَفِی عَلَى هَذَا الْکَلَامِ أَلَّا یَکُونَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیهالسلام) بَلَغَ مِنْهُ حَیْثُ أَرَادَ. »
نکته: اگر یک انسان حق گرا خطبه را بخواند میفهمد به جز علی(علیه السلام)کسی نمیتواند چنین خطبه ای ایراد کند. ولی با این حال من اسنادی غیر قابل رد از آن آوردم.
ترجمه خطبه و مشخص کردن فرازهای مهم آن.
1ـ شکوه از ابا بکر و غصب خلافت
آگاه باشید به خدا سوگند ابابکر، جامه خلافت را بر تن کرد، در حالى که مىدانست جایگاه من نسبت به حکومت اسلامى، چون محورآسیاب است به آسیاب که دور آن حرکت مىکند.
او مىدانست که سیل علوم از دامن کوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز اندیشهها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز کرد.
پس من رداى خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گیرى کردم و در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقانزا و تاریکى که به وجود آوردند، صبر پیشه سازم که پیران را فرسوده، جوانان را پیر، و مردان با ایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مىدارد. پس از ارزیابى درست، صبر و بردبارى را خردمندانه تر دیدم. پس صبر کردم در حالى که گویا خار در چشم و استخوان در گلوى من مانده بود. و با دیدگان خود مىنگریستم که میراث مرا به غارت مىبرند.
2ـ بازى ابابکر با خلافت
تا اینکه خلیفه اوّل، به راه خود رفت و خلافت را به پسر خطّاب سپرد.
سپس امام مثلى را با شعرى از أعشى عنوان کرد: مرا با برادر جابر، «حیّان» چه شباهتى است (من همه روز را در گرماى سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.)
شگفتا ابابکر که در حیات خود از مردم مىخواست عذرش را بپذیرند، چگونه در هنگام مرگ، خلافت را به عقد دیگرى در آورد.
هر دو از شتر خلافت سخت دوشیدند و از حاصل آن بهرهمند گردیدند.
3ـ شکوه از عمر و ماجراى خلافت:
سرانجام اوّلى حکومت را به راهى در آورد، و به دست کسى (عمر) سپرد که مجموعهاى از خشونت، سختگیرى، اشتباه و پوزش طلبى بود.زمامدار مانند کسى که بر شترى سرکش سوار است، اگر عنان محکم کشد، پردههاى بینى حیوان پاره مىشود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مىکند. سوگند به خدا مردم در حکومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دورویىها و اعتراضها شدند، و من در این مدت طولانى محنتزا، و عذاب آور، چارهاى جز شکیبایى نداشتم، تا آن که روزگار عمر هم سپرى شد.
4ـ شکوه از شوراى عمر:
سپس عمر خلافت را در گروهى قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان مىباشم. پناه بر خدا از این شورا در کدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد تردید بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم که هم اکنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند. ناچار باز هم کوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گردیدم.
یکى از آنها با کینهاى که از من داشت روى بر تافت، و دیگرى دامادش را بر حقیقت برترى داد و آن دو نفر دیگر که زشت است آوردن نامشان.
5ـ شکوه از خلافت عثمان:
تا آن که سومى به خلافت رسید، دو پهلویش از پرخورى باد کرده، همواره بین آشپزخانه و دستشویى سرگردان بود، و خویشاوندان پدرى او از بنى امیّه به پاخاستند و همراه او بیت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنهاى که به جان گیاه بهارى بیفتد، عثمان آنقدر اسراف کرد که ریسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگیخت، و شکم بارگى او نابودش ساخت.
6ـ بیعت عمومى مردم با امیر المؤمنین (علیه السّلام):
روز بیعت، فراوانى مردم چون یالهاى پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آن که نزدیک بود حسن و حسین (علیه السّلام) لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّههاى انبوه گوسفند مرا در میان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعى پیمان شکستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دین خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند، گویا نشنیده بودند سخن خداى سبحان را که مىفرماید: "سراى آخرت را براى کسانى برگزیدیم که خواهان سرکشى و فساد در زمین نباشند و آینده از آن پرهیزکاران است" .
آرى به خدا آن را خوب شنیده و حفظ کرده بودند، امّا دنیا در دیده آنها زیبا نمود، و زیور آن چشمهایشان را خیره کرد.
7ـ مسؤولیتهاى اجتماعى :
سوگند به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران حجّت را بر من تمام نمىکردند، و اگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که برابر شکم بارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مىساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مىکردم، آنگاه مىدیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغالهاى بى ارزشتر است.
گفتند: در اینجا مردى از أهالى عراق بلند شد و نامهاى به دست امام (علیه السّلام) داد و امام (علیه السّلام) آن را مطالعه مىفرمود، گفته شد، مسایلى در آن بود که مىبایست جواب مىداد. وقتى خواندن نامه به پایان رسید، ابن عباس گفت یا امیر المؤمنین چه خوب بود سخن را از همان جا که قطع شد،آغاز مىکردید. امام(علیه السّلام) فرمود:هرگز اى پسر عباس، شعلهاى از آتش دل بود، زبانه کشید و فرو نشست، ابن عباس مىگوید، به خدا سوگند بر هیچ گفتارى مانند قطع شدن سخن امام (علیه السّلام) این گونه اندوهناک نشدم، که امام نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد.
سند خطبه در کتب شیعه
اسناد روایت :سند اول : زراره از امام باقر از امام سجاد از امام حسین (علیهم السلام)
803 / 54 ـ أخبرنا الحفار ، قال: حدثنا أبو القاسم الدعبلی ، قال : حدثنا أبی ، قال : حدثنا أخی دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامی ، عن زرارة بن أعین ، عن أبی جعفر محمد بن علی (علیهما السلام)...(عن أبیه ، عن جده (علیه السلام) ، قال : ذکرت الخلافة عند أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب (علیه السلام) فقال : (والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة ، وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحا... )
الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 372، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة ،مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافةـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
سند دوم : زراره از امام باقر (علیه السلام) از ابن عباس
803 / 54 ـ أخبرنا الحفار ، قال : حدثنا أبو القاسم الدعبلی ، قال : حدثنا أبی ، قال : حدثنا أخی دعبل ، قال : حدثنا محمد بن سلامة الشامی ، عن زرارة بن أعین ، عن أبی جعفر محمد بن علی (علیهما السلام)، عن ابن عباس ، الطوسی، الشیخ ابوجعفر محمد بن الحسن بن علی بن الحسن (متوفاى460هـ)، الأمالی، ص 372، تحقیق : قسم الدراسات الاسلامیة ، مؤسسة البعثة، ناشر: دار الثقافة ـ قم ، الطبعة: الأولى، 1414هـ
سند سوم : نقل از اصل کتاب الغارات با دو طریق الف. از حسن بن علی زعفرانی با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس
وهذه ألفاظ الروایة من کتاب الغارات فی مدرسة النظامیة : قال : حدثنا محمد قال حدثنا حسن بن علی الزعفرانی قال : حدثنا محمد ابن زکریا القلابی قال : حدثنا یعقوب بن جعفر بن سلیمان عن أبیه (سلیمان بن علی بن عبد الله بن عباس) عن جده (علی بن عبد الله بن عباس) عن ابن عباس قال : أبو محمد حدثنی به قبل ذهاب بصره.
سید بن طاووس الحسینی ، علی بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخیام ـ قم، الطبعة : الأولى، 1399هـ
ب. از محمد بن وثیق با سند تا نوه ابن عباس از ابن عباس
وقال أبو بکر محمد بن وثیق حدثنا محمد بن زکریا بهذه الإسناد عن ابن عباس أنه قال : کنت عند أمیر المؤمنین (علیه السلام) فی الرحبة إذ تنفس الصعداء ، ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى...
سید بن طاووس الحسینی ، علی بن موسى بن جعفر بن محمد (متوفاى664هـ)، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، ص 420، ناشر: چاپخانه : الخیام ـ قم، الطبعة : الأولى، 1399هـ
سند چهارم : عطاء بن ابی رباح از ابن عباس
سلیمان بن أحمد الطبرانی ، أخبرنا أحمد بن علی الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعید أبو سلمة الدمشقی ، أخبرنا خلید بن دعلج ، عن عطاء بن أبی رباح ، عن ابن عباس.
ابن مردویه الإصفهانی ، الإمام أبی بکر أحمد بن موسى (متوفاى410هـ) ، مناقب علی بن أبی طالب (علیه السلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام)، ص 134 ، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر: دار الحدیث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.
سند پنجم : میثم تمار از امیرمومنان علی (علیه السلام)
17 ـ ومنها : حدثنا القاضی أبو الحسن علی [ بن ] القاضی الطبرانی ، عن القاضی سعید بن یونس المعروف بالقاضی الأنصاری المقدسی ، قال : حدثنی المبارک بن صافی ، عن خالص بن أبی سعید ، عن وهب الجمال ، عن عبد المنعم بن سلمة ، عن وهب الزایدی ، عن القاضی یونس بن میسرة المالکی ، عن الشیخ المعتمر الرقی ، قال : حدثنا صحاف الموصلی ، عن الرئیس أبی محمد بن جمیلة ، عن حمزة البارزی الجیلانی ، عن محمد بن ذخیرة ، عن أبی جعفر میثم التمار قال : کنت بین یدی مولای أمیر المؤمنین (علیه السلام) إذ دخل غلام وجلس فی وسط المسلمین فلما فرغ علیه السلام من الاحکام ، نهض إلیه الغلام . وقال : یا أبا تراب أنا إلیک رسول ، فصف لی سمعک ، واخل إلی ذهنک وانظر إلى ما خلفک وإلى ما بین یدیک ، فقد جئتک برسالة تتزعزع لها الجبال ، من رجل حفظ کتاب الله من أوله إلى آخره ، وعلم علم القضایا والاحکام ، وهو أبلغ منک فی الکلام ، وأحق منک بهذا المقام ، فاستعد للجواب ، ولا تزخرف المقال . فلاح الغضب فی وجه أمیر المؤمنین (علیه السلام) وقال لعمار : إرکب جملک وطف فی قبائل الکوفة ، وقل لهم : أجیبوا علیا ، لیعرفوا الحق من الباطل ، والحلال من الحرام ، والصحة من السقم . [« (قال میثم : ) فرکب عمار» وخرج ] فما کان إلا هنیئة حتى رأیت العرب کما قال الله تعالى : ( إن کانت إلا صیحة واحدة فإذا هم جمیع لدینا محضرون ) فضاق جامع الکوفة بهم ، وتکاثف الناس کتکاثف الجراد على الزرع الغض فی أوانه فنهض العالم الأورع ، والبطین الأنزع صلوات الله علیه ، ورقى من المنبر مراق ثم تنحنح ، فسکت الناس ، فقال : رحم الله من سمع فوعى ، أیها الناس إن معاویة یزعم أنه أمیر المؤمنین ، وأن لا یکون الامام إماما حتى یحیی الموتى ، أو ینزل من السماء مطرا ، أو یأتی بما یشاء کل ذلک مما یعجز عنه غیره ، وفیکم من یعلم أنی الآیة الباقیة ، والکلمة التامة والحجة البالغة ، ولقد أرسل إلی معاویة اهلا من جاهلیة العرب ، ففسح فی کلامه وعجرف فی مقاله ، وأنتم تعلمون أنی لو شئت لطحنت عظامه طحنا ، ونسفت الأرض من تحته نسفا ، وخسفتها علیه خسفا ، إلا أن احتمال الجاهل صدقة (علیه) . ثم حمد الله وأثنى علیه ، و(صلى على النبی وآله)، وأشار بیده الیمنى إلى الجو فدمدم ، وأقبلت غمامة ، وعلت سحابة ، وسمعنا منها قائلا یقول : السلام علیک یا أمیر المؤمنین ، ویا سید الوصیین ، ویا إمام المتقین ویا غیاث المستغیثین ، ویا کنز الطالبین ، ومعدن الراغبین . فأشار إلى السحابة ، فدنت . قال میثم : فرأیت الناس کلهم قد أخذتهم السکرة ، فرفع رجله ورکب السحابة وقال لعمار : ارکب معی وقل: (بسم الله مجریها ومرسیها ). فرکب عمار ، وغابا عن أعیننا ، فلما کان بعد ساعة أقبلت السحابة حتى أظلت جامع الکوفة ، فالتفت فإذا مولای علیه السلام جالس على دکة القضاء ، وعمار بین یدیه والناس حافون به ، ثم قام وصعد المنبر وأخذ بالخطبة المعروفة ب " الشقشقیة ". فلما فرغ منها اضطرب الناس ، وقالوا فیه أقاویل مختلفة ، فمنهم من زاده الله إیمانا ویقینا ، ومنهم من ازداد کفرا وطغیانا .
الطبری ، أبو جعفر محمد بن جریر بن رستم (متوفای قرن 4هـ) ، نوادر المعجزات فی مناقب الأئمة الهداة (علیهم السلام)، ص 46، تحقیق ونشر مدرسة الإمام المهدی (علیه السلام) ـ قم ، الطبعة : الأولى، 1410هـ
الشیخ حسین بن عبد الوهاب (متوفای ق5 هـ) ، عیون المعجزات ، ص 30، ناشر: منشورات المطبعة الحیدریة ـ النجف 1369 هـ ـ 1950م
سند ششم : علی بن خزیمة از عکرمه از ابن عباس
1ـ حدثنا محمد بن إبراهیم بن إسحاق الطالقانی(رضی الله عنه) قال : حدثنا عبد العزیز بن یحیى الجلودی ، قال : حدثنا أبو عبد الله أحمد بن عمار بن خالد ، قال : حدثنا یحیى بن عبد الحمید الحمانی قال : حدثنا عیسى بن راشد ، عن علی بن خزیمة ، عن عکرمة ، عن ابن عباس .
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 361 ، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403
ق.
سند هفتم: ابان بن تغلب از عکرمه از ابن عباس
12ـ حدثنا محمد بن علی ماجیلویه ، عن عمه محمد بن أبی القاسم ، عن أحمد ابن أبی عبد الله البرقی ، عن أبیه عن ابن أبی عمیر ، عن أبان بن عثمان ، عن أبان ابن تغلب عن عکرمة ، عن ابن عباس قال : ذکرت الخلافة عند أمیر المؤمنین علی ابن أبی طالب (علیه السلام) فقال : أما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة أخو تیم وانه لیعلم...
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، علل الشرائع ، ج1 ص 150 ، تحقیق : السید محمد صادق بحر العلوم، ناشر: المکتبة الحیدریة ـ النجف ، 1385هـ ـ 1966م؛
الصدوق، ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین (متوفاى381هـ)، معانی الأخبار، ص 361، ناشر: جامعه مدرسین، قم، اول، 1403 ق.
بنابراین، خطبه شقشقیه تنها از طریق عکرمه خارجى نقل نشده است و طرق دیگر نیز دارد. علاوه بر این، تعدادى از علماى شیعه تصریح کردهاند که این روایت مستفیض است .
تصریح علما به استفاضه سند تا ابن عباس
مرحوم شیخ مفید در الارشاد
وروى جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة ، عن ابن عباس قال : کنت عند أمیر المؤمنین علیه السلام بالرحبة ، فذکرت الخلافة وتقدم من تقدم علیه فیها فتنفس الصعداء ثم قال : « أم والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى... »
جماعتى از اهل نقل (روایت) از طرق مختلف این روایت را از ابن عباس نقل کردهاند که من در رحبه نزد امیرمؤمنان (علیه السلام) بودم ...
الشیخ المفید، محمد بن محمد بن النعمان ابن المعلم أبی عبد الله العکبری البغدادی (متوفاى413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج1، ص287 ، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع، بیروت،لبنان، الطبعة:
الثانیة، 1414هـ - 1993 م.
مرحوم طبرسی در الاحتجاج
وروى جماعة من أهل النقل من طرق مختلفة عن ابن عباس قال : کنت عند أمیر المؤمنین بالرحبة فذکرت الخلافة وتقدم من تقدم علیه فتنفس الصعداء ثم قال : أما والله لقد تقمصها ابن أبی قحافة وإنه لیعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى. الطبرسی، أبی منصور أحمد بن علی بن أبی طالب (متوفاى 548هـ)، الاحتجاج، ج1، ص283 ، تحقیق: تعلیق وملاحظات: السید محمد باقر الخرسان، ناشر: دار النعمان للطباعة والنشر، النجف الأشرف، 1386 - 1966 م.
محدث بحرانی در حلیة الابرار
والخطبة الشقشقیة ذکرها السید الرضى (قدس الله سره) فی کتاب " نهج البلاغة " والخبر بها مستفیض.
خطبه شقشیقه که سید رضى آن را نقل کرده است، (از جهت سندی) مستفیض است.
البحرانی ، السید هاشم، (متوفای1107هـ) ، حلیة الأبرار، ج2، ص296، تحقیق : الشیخ غلام رضا مولانا البروجردی، ناشر: مؤسسة المعارف الإسلامیة ، قم، الطبعة : الأولى، 1411هـ
ممکن است کسى اشکال کند که هیچ کدام از سندهاى خطبه شقشقیه با بررسى دقیق رجالى صحیح نیست؛ پس اعتبارى ندارد . در پاسخ مىگوییم : طبق قواعد رجالى شیعه، اگر ثابت شود که سند یک روایت متسفیض است، نیاز به بررسى سند ندارد .
روایت مستفیض نیازی به بررسی سند ندارد:
بسیارى از بزرگان شیعه تصریح کردهاند که وقتى روایتى مستفیض شد، نیازى به بررسى سندى ندارد؛ از جمله مرحوم صاحب جواهر در بحثى مى نویسد :
فلا ریب فی استفاضتها بحیث تستغنی عن ملاحظة السند کما هو واضح ... .
تردیدى در مستفیض بودن سند آن نیست؛ به طورى که ما را از ملاحظه سند روایت بىنیاز مىکند؛ چنانچه این مطلب آشکار است.
النجفی ، الشیخ محمد حسن (متوفاى1266هـ)، جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام ، ج10، ص286، تحقیق وتعلیق وتصحیح: محمود القوچانی، ناشر : دار الکتب الاسلامیة ،تهران، الطبعة: السادسة، 1363ش .
و آقا رضا همدانى نیز این گونه استدلال مى کند :
واستفاضة هذه الأخبار مغنیة عن البحث عن سندها ... .
مستفیض بودن این روایات، ما را از تفحص در سند آن بىنیاز مىکند.
الهمدانی ، الحاج آقا رضا (متوفای1322هـ)، مصباح الفقیه (ط.ق)، ج2، ص375، ناشر : منشورات مکتبة الصدر ، طهران
و مرحوم آقاى خویى نیز در بسیارى از موارد به مستفیض بودن روایت استدلال مى کند ؛ از جمله :
وإن کانت ضعیفة السند بأجمعها ، فهی نصوص مستفیضة متظافرة مضافا إلى التسالم والاجماع وفیه الکفایة ، فخلاف ابن الجنید لا یعبأ به .
الموسوی الخوئی ، السید أبو القاسم (متوفاى1411هـ) ، مستند العروة الوثقى کتاب الخمس محاضرات زعیم الحوزة العلمیة آیة الله العظمى السید أبو القاسم الموسوی الخوئی (مد ظله) تألیف الشیخ مرتضى البروجردی ، شرح ص 308 ، ناشر: چاپخانه : العلمیة ، قم، 1364 ش .
وهذه الأخبار وإن کان أغلبها ضعیفة إلا أن استفاضتها بل الاطمئنان بصدور بعضها .
کتاب الطهارة ،السید الخوئی ،ج5 ، شرح ص 14 .
مرحوم آقا ضیاء عراقى در مطلبى مى نویسد :
أن نفس استفاضتها کافیة فی الوثوق الاجمالی بصدور بعضها ... .
همین که سند آن مستفیض است، براى وثوق اجمالى به صدور آن کفایت مىکند.
العراقی ، الشیخ آغا ضیاء الدین (متوفاى1361هـ)، تعلیقة استدلالیة على العروة الوثقى ، ص 215، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی التابعة لجماعة المدرسین بقم المشرفة، الطبعة : الأولى، 1410هـ
نقل توسط کتب اهل سنت
نقل کامل خطبه شقشقیه توسط علمای اهل سنت
علاوه بر علماى شیعه، برخى از دانشمندان سنى نیز این خطبه را به صورت کامل نقل کردهاند؛ از جمله :
الف. نثر الدر ابو سعد آبی
وذکرت عنده علیه السلام الخلافة ، فقال : لقد تقمصها ابن أبی قحافة وهو یعلم أن محل منها القطب ، ینحدر عنی النسیل ولا تترقى إلى الطیر . فصبرت وفی الحلق شجاً ، وفی العین قذى ، لما رأیت ترای نهباً . فلما مضى لسبیله صیرها إلى أخی عدی ، فصیرها إلى ناحیةٍ خشناء تسنع مسها ...
در حضور امیرمؤمنان (علیه السلام)، از خلافت یاد شد، پس فرمود: ....
الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفاى421هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج1، ص186، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة - بیروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ - 2004م.
ب. تذکرة الخواص ابن جوزی
(خطبة أخرى و تعرف بالشقشقیة)
ذکر بعضها صاحب نهج البلاغة وأخل بالبعض؛ وقد أتیت بها مستوفاة . أخبرنا بها شیخنا أبو القاسم النفیس الأنباری بإسناده عن إبن عباس قال : لما بویع أمیر المؤمنین بالخلافة ناداه رجل من الصف وهو على المنبر ما الذی أبطأ بک الی الآن فقال: بدیها والله لقد تقمصها فلان وهو یعلم أن محلی منها محل القطب من الرحى ینحدر عنی السبیل ... .
خطبه دیگرى از آن حضرت که به شقشقیه معروف شده است:
صاحب نهج البلاغه برخى از آنها را نقل کرده و بعض دیگرى را نقل نکرده؛ ولى ما آن را به صورت کامل نقل خواهیم کرد . استاد ما ابو القاسم نفیس الأنبارى با سند خود از ابن عباس نقل کرده است که وقتى با امیرالمؤمنین (علیه السلام) به عنوان خلیفه بیعت شد، آن حضرت روى منبر بود که شخصى از پایین منبر سؤال کرد؛ چه چیزى تا امروز خلافت تو را به تأخیر انداخت؟ پس فرمود: ...
سبط بن الجوزی الحنفی، شمس الدین أبوالمظفر یوسف بن فرغلی بن عبد الله البغدادی (متوفاى654هـ)، تذکرة الخواص، ص124، ناشر: مکتبة نینوى الحدیثة ـ طهران ، ناصر خسرو.
ج. مناقب علی بن ابی طالب ابن مردویه اصفهانی
سلیمان بن أحمد الطبرانی ، أخبرنا أحمد بن علی الأبار ، أخبرنا إسحاق بن سعید أبو سلمة الدمشقی ، أخبرنا خلید بن دعلج ، عن عطاء بن أبی رباح ، عن ابن عباس
ابن مردویه الإصفهانی ، الإمام أبی بکر أحمد بن موسى (متوفاى410هـ) ، مناقب علی بن أبی طالب
(علیه السلام) وما نزل من القرآن فی علی (علیه السلام)، ص 134 ، تحقیق: عبد الرزاق محمد حسین حرز الدین، ناشر: دار الحدیث ـ قم، 1422 هـ 1380ش.
د. شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید
إبن أبى الحدید معتزلى، بعد از نقل خطبه شقشیقه مىنویسد:
قلت : وقد وجدت أنا کثیراً من هذه الخطبة فی تصانیف شیخنا أبی القاسم البلخی إمام البغدادیین من المعتزلة ، وکان فی دولة المقتدر قبل أن یخلق الرضی بمدة طویلة . ووجدت أیضاً کثیراً منها فی کتاب أبی جعفر بن قبة أحد متکلمی الإمامیة وهو الکتاب المشهور المعروف بکتاب الإنصاف . وکان أبو جعفر هذا من تلامذة الشیخ أبی القاسم البلخی (رحمه الله تعالى)، ومات فی ذلک العصر قبل أن یکون الرضی (رحمه الله تعالى) موجوداً .
من مىگویم: من مطالب بسیارى از این خطبه را در نوشتههاى استادم ابوالقاسم بلخى که پیشواى معتزله بغداد بود، یافتم؛ در حالى که در زمان دولت مقتدر زندگى مىکرد؛ مدتها پیش از آن که سید رضى خلق شود. همچنین بسیارى از مطالب آن را در کتاب ابوجعفر بن قبه، یکى از متکلمین شیعه، در کتاب مشهور به الإنصاف یافتم . این ابوجعفر از شاگردان شیخ ابوالقاسم بلخى بود و در همان زمان از دنیا رفت، قبل از این که سید رضى (رحمت الله) علیه، به دنیا آمده باشد.
إبن أبیالحدید المدائنی المعتزلی، ابوحامد عز الدین بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاى655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج1، ص129 ـ 130 ، تحقیق محمد عبد الکریم النمری، ناشر: دار الکتب العلمیة، بیروت / لبنان، الطبعة: الأولى، 1418هـ - 1998م.
ه. علمای شیعه به نقل از جلد چهارم العقد الفرید و کتاب المواعظ والزواجر و...
ومن أهل الخلاف رواها ابن الجوزی فی مناقبه، وابن عبد ربه فی الجزء الرابع من کتاب العقد، وأبو علی الجبائی فی کتابه، وابن الخشاب فی درسه ـ على ما حکاه بعض الأصحاب ـ والحسن بن عبد الله بن سعید العسکری فی کتاب المواعظ والزواجر ـ على ما ذکره صاحب الطرائف ـ .
المجلسی، محمد باقر (متوفاى 1111هـ)، بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج29 ص 506، تحقیق: محمد الباقر البهبودی، ناشر: مؤسسة الوفاء ، بیروت ، لبنان، الطبعة: الثانیة المصححة، 1403هـ - 1983م.
ولى متأسفانه ، در حال حاضر این کتابها در اختیار ما نیست .
کلمات علمای اهل سنت در انتساب این خطبه به حضرت علی (علیه السلام)
جداى از نقل کامل خطبه توسط گروهى از علماى اهل سنت ، گروهى دیگر ، بخشى از آن را بیان کرده و آن را صریحا منتسب به حضرت على (علیه السلام)دانستهاند :
الف. عبد الله بن المعتز بالله (متوفی قرن 4)
أبُو العَبَّاس عَبْدُ الله بْنُ الُمْعَتزِّ بالله
شاعر مفلق محسن حسن الطبع، واسع الفکر کثیر الحفظ والعلم یحسن فی النظم والنثر، من شعراء بنی هاشم المتقدمین وعلمائهم...
ثم عمل أشعاراً یعتذر فیها ویمدح أمیر المؤمنین علیاً وولده (علیهم السلام)، وأعطى الله عهداً لیقولن باقی عمره فی هذا الفن.
ومن أشعاره التی کانت من آخر قوله من آخر أیامه ما أنشدنیه لنفسه:
رَثَیْتُ الحَجِیجَ فَقالَ الْعُدا ... ةُ سَبَّ عَلیّاً وَبِنْتَ النَّبِی
أَ آکُلُ لَحْمِی وَأَحْسُو دَمِی ... فَیا قَوْمِ لِلْعَجَبِ الأعْجَبِ
عَلِىٌّ یَظُنُّونَ بِی بُغْضَهُ ... فَهَلاَّ سِوَى الْکُفْرِ ظَنُّوهُ بِی
إذاً لا سَقَتْنِی عَداً کَفُّهُ ... مِنَ الحَوْضِ وَالَمْشرِب الأْعَذبِ
مُجَلِّی الکُرُوبِ وَلَیْثُ الْحُرُوِ ... بِ فی الرَّهَجِ السَّاطِعِ الأْصْهَبِ
وَبَحْرُ الْعُلُومِ وَغَیْظُ الْخُصُومِ ... مَتىَ یَصْطَرِعْ وَهُمُ یَغْلِبِ
یُقَلّبُ فِی فَمِهِ مِقْوَلاً ... کَشِقْشَقِة الجَمَلِ المُصْعَبِ.
و از اشعار او است که در اواخر عمرش، خود او برایم خوانده:
حجیج را مدح را کردم، دشمنان گفتند: او به على و دختر پیامبر دشنام داده است.
آیا من گوشت خود را بخورم و خون خود را بنوشم، اى قوم این مطلب از عجیبترین عجایب است.
گمان مىکنند که من دشمنى على را دارم، گمان کردهاند که من کافرم.
اگر چنین باشد فردا دست او، از حوض و چشمه گوارا به من آب ندهد.
کسى که سختىها را از بین مىبرد ، شیر جنگها است در زمانى که گرد و غبار بلند شده است، با چهره درخشان و مانند شیر.
و دریاى علوم و مایه خشم دشمنان، چه زمان بود که على زمین بخورد و آنها غالب شوند.
او همان کسى است که در دهان خود خطبه خود را نگهداشت، مانند شقشقه شترى که بر او فشار آمده است الصولی ، أبو بکر محمد بن یحى (متوفاى335هـ)، أشعار أولاد الخلفاء وأخبارهم، ج1، ص193 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.
ب: احمد بن محمد المیدانی (متوفی 518)
شقشقة هدرت ثم قرت ؛ الشقشقة شیء کالرئة یخرجها البعیر من فیه إذا هاج وإذا قالوا للخطیب ذو شقشقة فإنما یشبه بالفحل
ولأمیر المؤمنین علی (رضی الله عنه) خطبة تعرف بالشقشقیة لأن ابن عباس (رضی الله عنهما) قال له حین قطع کلامه یا أمیر المؤمنین لو اطردت مقالتک من حیث أفضیت فقال هیهات یا ابن عباس تلک شقشقة هدرت ثم قرت.
النیشابوری ، أبو الفضل أحمد بن محمد المیدانی (متوفاى518هـ) ، تحقیق : محمد محیى الدین عبد الحمید ، مجمع الأمثال ج1، ص369، ناشر : دار المعرفة ،بیروت.
ج: ابن المبارک جزری
ومنه حدیث علی فی خطبة له تلک شقشقة هدرت ثم قرت
ابن أثیر الجزری، ابوالسعادات المبارک بن محمد (متوفاى606هـ)، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج2، ص490 ، تحقیق طاهر أحمد الزاوی ،محمود محمد الطناحی، ناشر: المکتبة العلمیة ، بیروت ، 1399هـ ـ 1979م.
هـ.: ابن ابی الاصبع مصری
کقول علی (علیه السلام) فی خطبته المعروفة بالشقشقیة: بینا هو یستقبلها فی حیاته، إذ عقد لآخر بعد وفاته
ابن أبی الأصبع المصری ، عبد العظیم بن عبد الواحد (متوفاى654هـ)،تحریر التحبیر فی صناعة الشعر والنثر ، ج1، ص76 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.
و: ابن منظور افریقی
وفی حدیث علی(رضوان الله علیه) ، فی خطبة له : تلک شقشقة هدرت ثم مرت
الأفریقی المصری، جمال الدین محمد بن مکرم بن منظور (متوفاى711هـ)، لسان العرب، ج10، ص185، ناشر: دار صادر، بیروت، الطبعة: الأولى.
ز. فیروز آبادی
والخطبة الشقشقیة : العلویة لقوله لابن عباس لما قال له : لو اطردت مقالتک من حیث أفضیت : یا ابن عباس هیهات تلک شقشقة هدرت ثم قرت
الفیروز آبادی ، أبو طاهر الشیخ مجد الدین محمد بن یعقوب بن محمد بن إبراهیم بن عمر (متوفاى817 هـ)، القاموس المحیط ، ج1، ص1160 ، ناشر : مؤسسة الرسالة، بیروت.
ح. زبیدی
والخُطْبَةُ الشِّقْشِقِیَّةُ : هی الخُطْبَةُ العَلَوِیَّةُ ، نسبت إلى علی رضی الله عنه سُمِّیتْ بذل : لقولِه لابْنِ عبّاسٍ رضی الله عنهم لمّا قال له عند قَطْعِهِ کَلامَهُ : یا أَمِیرَ المؤمِنینَ لو اطَّرَدَتْ مَقالَتُک من حَیْثُ أَفْضَیْتَ ، فقالَ : یا ابنَ عباسٍ هَیهات ، وتِلْکَ شقْشِقَةٌ هَدَرَتْ ثُمَّ قَرَّتْ
الحسینی الزبیدی الحنفی ، محب الدین أبو فیض السید محمد مرتضى الحسینی الواسطی (متوفاى1205هـ)، تاج العروس من جواهر القاموس، ج25، ص522 ، تحقیق: مجموعة من المحققین، ناشر: دار الهدایة.
ط. محمود شکری آلوسی
والخطبة الشقشقیة العلویة لقوله لابن عباس لما قال له وأطردت مقالتک من حیث أفضیت )یا ابن عباس هیهات تلک شقشقة هدرت ثم قرت انتهى.
الآلوسی ، أبو المعالی محمود شکری بن عبد الله بن محمد بن أبی الثناء(متوفاى1342هـ)، غرائب الاغتراب ج1، ص84 ، طبق برنامه الجامع الکبیر.
با توجه به آن چه گذشت، تردید در انتساب این خطبه به امیرمؤمنان (علیه السلام)، شایسته شخص محقق نیست .
- ۹۷/۰۳/۰۸
- ۵۹۹ نمایش